- ناساز
- مغایر
معنی ناساز - جستجوی لغت در جدول جو
- ناساز
- ناموزون، بی تناسب، مخالف، ضد، آنچه خلاف طبع یا خلاف اصل و قاعده باشد، ناجور
- ناساز
- نامتناسب، بی تناسب، ناهموار
- ناساز
- مخالف، ضد، خلاف اصول و قا عده، نامتناسب، آشفته، بی سامان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مغایرت
مخالفت، دشمنی، ستیزه خوئی
خواننده، نوازنده، آهنگ ساز
آهنگ ساز
توهین، فحش، هتک، ناحق
آهنگ ساز، آوازخوان، مغنی
تازه ساز، تازه ساخته شده، عمارتی که تازه ساخته شده
نسوز، چیزی که در آتش نسوزد، ناسوز مثلاً آجر نسوز، پنبۀ نسوز، صندوق نسوز
دشنام، حرف زشت، آنچه سزاوار و شایسته نباشد، ناسزاوار، نالایق، فرومایه، برای مثال ناسزایی را چو بینی بخت یار / عاقلان تسلیم کردند اختیار (سعدی - ۷۵)
آنچه که نسوزدنسوز: (پنبه ناسوز)
فرومایه، نابرازنده، نا اهل، دشنام، حرف زشت
تصنیف ساز، مغنی ساز زن
مغایرت
ضد و نقیض، مغایر، خلاف
ناسازگار، ناموافق، آنکه سازش ندارد
عدم موافقت، مضربودن ناگواری، ناهماهنگی ناموزونی، ناشایستگی (سخن) ناپسندی، عدم لیاقت، قانع نبودن ناخرسندی
آنکه (آنچه) سازش نکند ناموالف ناموافق: (سخت عظیم و بدخوی بود و تند وناسازگار)، مضرناسالم ناگوار (غذا) : که در سینه پیکان تیر تتار بسی بهتراز قوت ناسازگار. (سعدی لغ)، ناهماهنگ ناموزون، ناشایسته (سخن) ناپسند: سخن چند برگفت ناسازگار از آن بیشه و گور و آن مرغزار. (شا. لغ)، نالایق، آنکه قانع نیست ناخرسند
بدسلوک، بدرفتار، جاهل
عدم موافقت، مضربودن ناگواری، ناهماهنگی ناموزونی، ناشایستگی (سخن) ناپسندی، عدم لیاقت، قانع نبودن ناخرسندی
ستیزه جو، دشمن خو، ناموافق
ناموافق، مخالف، بدرفتار، تندخو
ناسازگاری، مخالفت
ناهماهنگی، مخالفت
ناموافق، مخالف، کسی که با دیگری مخالفت و تندخویی و بدرفتاری کند
Dissonance, Incompatibility, Incongruence, Incongruity, Unfriendliness
Incompatible
dissonância, incompatibilidade, incongruência, inimizade
incompatível
disonancia, incompatibilidad, incongruencia, falta de amabilidad