- نازل
- فرو فرستاده
معنی نازل - جستجوی لغت در جدول جو
- نازل
- فرود آینده، پایین آینده، پایین رو، کنایه از ناچیز، کم بها
- نازل
- پایین رو نشیبنده، پست فرومایه انگلیسی ناوک از بالا بزیر آینده فرود آینده، پست حقیر: تو آن که بهر در سرت فرود آید نه جای همت عالی است پایه نازل. (سعدی)، کم قیمت ارزان: میشود از غفلت افزون رتبه اهل لباس قیمت مخمل بود نازل چو خوابش کمتر است. (مخلص کاشی)
- نازل ((زِ))
- فرود آینده، کم، پایین، پست
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ماهی روغن
نازله در فارسی پتیار (بلا) سختی زمانه سختی زمانه بلای سخت مصیبت: (بلایی عظیم ونازله ای شگرف این ساعت ببرکت تو از من مدفوع شده است)
بلا، مصیبت
خانه ها
فرود آمدن
فرود آمدن، با هم پیکار کردن، فروتنی و کناره گیری از مقام
جمع منزل، خانه ها، خن ها، سرا ها
منزل ها، جاهای فرود آمدن، خانه ها، سرای ها، جمع واژۀ منزل
عسگری
آزموده پخته: مرد
نازلتر، پست تر
تیرانداز، مقابل حابل، پود
جمع واژۀ نازله، بلا، مصیبت
پیرو حزب ناسیونالیسم افراطی آلمان
فرود آمدن در میدان نبرد برای جنگ کردن
نقل کننده، روایت کننده، جابه جا کننده
شتری که دندان نیش درآورده و به بلوغ رسیده است
آنکه از بیماری، عشق یا سفر لاغر شده باشد، لاغر
زن یا حیوان ماده که آبستن نشود، نازاینده، سترون
باریک، کنایه از لطیف، ظریف، دارای پهنای کم، کنایه از دقیق، حساس، کنایه از ضعیف، کنایه از زودرنج، حساس
باز دار
ریسنده مرد ریسنده
بیگانه، تیر انداز
استغنای معشوق، کرشمه کردن عشوه گری، فخرتفاخر: (درهمه قریش کسی رافرزندی چون عماره نیست... ما را و ترا و همه قریش را بدو نازش است)، موجب فخر مفخر: همان ناموررستم پیلتن ستون کیان نازش انجمن. (شا)، تکبر بزرگ منشی، نعمت رفاه، نوازش ملاطفت تسلی: ستمدیده را اوست فریاد رس منازید با نازش او بکس. (شا)
نازاینده، عقیم