- نارکند
- جایی که درخت انار بسیار داشته باشد، انارستان
معنی نارکند - جستجوی لغت در جدول جو
- نارکند
- جایی که درخت انار بسیار دارد انارستان
- نارکند ((کَ))
- انارستان، جایی که در آن درخت انار فراوان باشد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
درختی است زیبا و چتری از رده دو لپه ییهای بی گلبرگ که سر دسته تیره نارون ها میباشد. برخی ماخذ تیره نارون هارا جزو تیره گزنه ها ذکر میکنند. برگهایش دندانه دار و چوبش بسیار محکم است در حدود 15 گونه از این گیاه شناخته شده که در نواحی معتدل نیمکره شمالی زمین میرویند سایه خوش دردار سده پشه دار پشه غال ناژین بوقیصا شجره البق پشه خانه فیلون کنجک گژم پشه دار ناروان ناروند. یا نارون جلگه. اوجا. یا نارون سفید. ملج. یا نارون قرمز. اوجا. یا نارون کوهی. ملج
نامطلوب، مکروه
عملکرد، آکتیویته، مصرف
باردار، دارای بار
آنکه بارها را بندد، نواری که با آن بار را استوار کنند
بشکل خار، حقیر، پست
چوب بند چوب بست
تریاک، افیون، کوکنار
یاری دهنده، یار و دوست، برای مثال نگهدار تاج است و تخت بلند / تو را بر پرستش بود یارمند (فردوسی - ۷/۹۲)
کسی که زنار بر میان بندد
ناراضی، آنکه قانع نباشد
خاردار، حقیر، خوار، پست مانند خار
پرچین، دیواری که از بوته های خار و شاخه های درخت در گرداگرد باغ یا کشتزار درست کنند، شاخ و برگ درخت و بوته های خار که بر سر دیوار باغ به ردیف بگذارند تا مانع عبور شود
خاربست، خارچین، فلغند، کپر، چپر
خاربست، خارچین، فلغند، کپر، چپر
اندازه و مقیاس کار انجام شده، کار، کردار، عمل
کاری یا چیزی که پسندیده نباشد، ناپسندیده، زشت
جای بستن بار در سقف اتومبیل یا اتوبوس
باره بند
باره بند
کاربندنده، به کار برنده، عمل کننده، برای مثال پر اندیشه شد جان پولادوند / که آن بند را چون شود کاربند (فردوسی - ۳/۲۷۰) ، مطیع، فرمان بردار
زمینی که آن را سیلاب کنده و گود کرده باشد، لوره، لوشاره
کسی که در اداره یا شرکتی به طور ثابت کار می کند، عضو اداره
کارگزار، مامور، عامل، عمل کننده
خدمتکار، کاردار دفتری، عضو اداره و نظایر آن
زمینی که آنرا سیلاب کنده باشد: ز ری تا دهستان و خوارزم و جند نوندی نبینی بجز لور کند. (نظامی لغ)
ناریدن نارو و نواهای سریچه ناطق کند آن مرده بی نطق و بیان را (سنائی لغ)
کوکنار، افیون تریاک
بدگل، نادرستکار دغا کار آنکه خوش صورت نباشدبدگل: (پیر رعنا بتر از جوان نارعنا)، ناپرهیزگار فاسق و فاجر (دشنامی است زن را و آن در افسانه های عامیانه مانند حسین کرد مستعمل است)
نرسیده (میوه) نارس، نابالغ (کودک) اندک سال: کس اندر جهان کودکی نارسید بدین شیر مردی و گردی ندید. (شا. لغ)
مکروه، نامطبوع، ناگوار
هر غذایی که با رب انار سازند
ناخشنود
غیرقانع، ناراضی، ناخشنود