- ناردانا (دخترانه)
- دانه انار، ناردانه
معنی ناردانا - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ناردان، دانۀ انار، آب انار، شربت انار، برای مثال آنچه شیرین است او شد ناردانگ / وان که پوسیده ست نبود غیر بانگ (مولوی - ۶۳)
دانه انار ناردان: داغها چون شاخهای بسد یاقوت رنگ هر یکی چون ناردانه گشته اندر زیر نار. (فرخی)، (استعاره) اشک خونین: شد از بادام عنابش روانه بهش نارنج گشت از ناردانه. (وحشی لغ) یا ناردانه دشتی. دانه انار صحرایی را گویند که حب القلقل نیز نامیده میشود
دانه انار: کشتن و مردن که بر نقش تن است چون انار و سیب را بشکستن است. آنچ شیرین است آن شد نار دانگ وآنک پوسیده ست نبود غیر بانگ. (مثنوی)، دانه های انارجنگلی که درآش کنند
دانۀ انار
آتشدان، منقل
آتشدان، منقل
آنکه دانانیست بی علم بی معرفت جاهل مقابل دانا
دانه انار
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
عنبر سیاه، دختر آژدهاک ، دختر آستیاگس آخرین پادشاه ماد و همسر کمبوجیه و مادر کوروش پادشاه هخامنشی
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
آخرین مرحله سلوک در نزد بودا که مرحله محو شدن جنبه حیوانی وجود و رسیدن به کمال است
ضعیف، عاجز، درمانده
به نامردی، از روی نامردی
کاردان بودن، دانندگی و بینایی در کار، برای مثال بخت و دولت به کاردانی نیست / جز به تایید آسمانی نیست (سعدی - ۸۴) ، دورۀ تحصیلات دانشگاهی دوساله، فوق دیپلم
خطی که به آسانی خوانده نشود، بی سواد، امّی
بیسواد، امی، عامی
کودک محبوب پدر و مادردردانه
کساد، بی رواجی
بی قدرت عاجز ضعیف مقابل توانا
بنامردی ازروی نامردی مقابل مردانه
طبق آیین بودا هر فرد انسان باید مراحلی را در اخلاق و سلوک بپیماید تا بمرحله کمال و (فنا) - که بودا آنرا نیروانا نامد - برسد، عبارتست از فرو نشاندن آتش نفس یعنی آن جنبه حیوانی معصیت خیز که بحکم (کارما) در سرشت بشر برای ادامه حیات موجود است و همیشه انسان را زمین گیر میکند و این عمل بوسیله پرورش جنبه مخالف آن جنبه حیوانی صورت میگیرد
دانندگی کار، شناسندگی کار، اطلاع، بصیرت، وزارت، دوره تحصیلات دانشگاهی دو ساله یا اندکی بیش تر، فوق دیپلم
Illegible
ilegível
ilegible
nieczytelny
нечитаемый
нечитаємий
onleesbaar
unleserlich
illisible
illeggibile
अपठनीय
অদৃশ্য
okunaksız