جدول جو
جدول جو

معنی ناخوردگی - جستجوی لغت در جدول جو

ناخوردگی
(خوَرْ / خُرْ دَ / دِ)
نخوردن. امساک. رجوع به ناخوردن شود:
در خرج بر خود چنان در مبند
که گردی ز ناخوردگی دردمند.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خوَرْ / خُرْ دَ/ دِ)
حیرت، سرخوردگی. واماندگی، نومیدی. یأس، رد شدن، واپس زدگی. سرکوفتگی و آن اصطلاحی است از اصطلاحات مربوط به مکتب فروید روانشناس اتریشی و عبارت است از فراموش شدن امیال و غرایز که بر اثر ناهماهنگی با مقررات جامعه و ناسازگاری با عقل و امور اخلاقی به شعور باطن یا ناخودآگاه میروند و از صحنۀ روشن ذهن خارج میشوند. رجوع به واخوردن شود
لغت نامه دهخدا
(خوَرْ / خُرْ دَ)
نخوردنی. که قابل خوردن نیست. که خوردن را نشاید. که نبایدش خورد. که نتوان خوردش:
هر آنکو کند کار ناکردنی
غمی بایدش خورد ناخوردنی.
(سندبادنامه ص 179).
چرا از پی سنگ ناخوردنی
کنی داوریهای ناکردنی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از ناپروردگی
تصویر ناپروردگی
تربیت ندیدن پرورش نایافتن: (ازناپروردگی وبی ممارستی شراستی و زعارتی در طبع داشت)
فرهنگ لغت هوشیار
غیر قابل خوردنظنچه که خوردن را نشاید هرآن کو کند کار ناکردنی غمی بایدش خورد ناخوردنی. (سندبادنامه) مقابل خوردنی
فرهنگ لغت هوشیار
مغلوب شدن، رد شدن مردود گشتن، مایوس سر خوردگی. توضیح وا خوردگی در اصطلاح مکتب فرویدیسم عبارتست از فراموش شدن امیال و غرایز که بر اثر نا هماهنگی با مقررات جامعه و ناسازگاری با عقل و امور اخلاقی بشعور باطن یا نا خود آگاه میروند و از صحنه روشن ذهن خارج میشوند: تحیر سرگشتگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سالخوردگی
تصویر سالخوردگی
پیری کهن سالی، کهنگی فرسودگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناخوشدلی
تصویر ناخوشدلی
غمگینی نا شادمانی، عدم رضایت اکراه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناخورانی
تصویر ناخورانی
نخوردن: (رستگاری تو در چهار چیزاست: ناخورانی و بی خوابی و تنهایی و خاموشی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سالخوردگی
تصویر سالخوردگی
((دَ یا د))
پیری، فرسودگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از واخوردگی
تصویر واخوردگی
((خُ دِ))
از رواج و رونق افتادن، رد شدن، سرخوردگی، یأس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نوآوردگی
تصویر نوآوردگی
ابتکار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سالخوردگی
تصویر سالخوردگی
الشّيخوخة
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از سالخوردگی
تصویر سالخوردگی
Geriatric
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سالخوردگی
تصویر سالخوردگی
gériatrique
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از سالخوردگی
تصویر سالخوردگی
노인학적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از سالخوردگی
تصویر سالخوردگی
سالخوردہ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از سالخوردگی
تصویر سالخوردگی
বার্ধক্যজনিত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از سالخوردگی
تصویر سالخوردگی
อายุวัฒนะ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از سالخوردگی
تصویر سالخوردگی
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از سالخوردگی
تصویر سالخوردگی
geriyatrik
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از سالخوردگی
تصویر سالخوردگی
高齢者の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از سالخوردگی
تصویر سالخوردگی
גריאטרי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از سالخوردگی
تصویر سالخوردگی
老年医学的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سالخوردگی
تصویر سالخوردگی
geriatrik
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از سالخوردگی
تصویر سالخوردگی
वृद्धावस्था
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از سالخوردگی
تصویر سالخوردگی
geriatrisch
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سالخوردگی
تصویر سالخوردگی
geriátrico
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سالخوردگی
تصویر سالخوردگی
geriatrico
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سالخوردگی
تصویر سالخوردگی
geriátrico
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سالخوردگی
تصویر سالخوردگی
geriatrystyczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سالخوردگی
تصویر سالخوردگی
геріатричний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سالخوردگی
تصویر سالخوردگی
geriatrisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سالخوردگی
تصویر سالخوردگی
гериатрический
دیکشنری فارسی به روسی
بی سوادی
دیکشنری اردو به فارسی