جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ناخواندگی

ناخواندنی

ناخواندنی
که قابل خواندن نیست. که خواندن را نشاید. که نبایدش خواند. مقابل خواندنی. رجوع به خواندنی شود
لغت نامه دهخدا

ناگوارندگی

ناگوارندگی
بدهضمی. تحلیل نرفتگی غذا، نادلچسبی، طعامی که سلامتی بخش نباشد (؟). (ناظم الاطباء). صفت ناگوارنده. رجوع به ناگوارنده و گوارندگی شود
لغت نامه دهخدا

ناخوانده

ناخوانده
کسی که بی دعوت به مهمانی برود، خوانده نشده، طفیلی، کسی که درس نخوانده باشد، بی سواد
ناخوانده
فرهنگ فارسی عمید

ناخوانده

ناخوانده
نخوانده قرائت نکرده: سربه پیش افکنده بینم قاصدر نجانده را ظاهراآورده واپس نامه ناخوانده را. (محمداشرف لغ)، بی سواددرس نخوانده، دعوت نشده: چو اندرباغ تو بلبل بدیدار هزار آید ترامهمان ناخوانده بر وزی صد هزارآید. (فرخی)
فرهنگ لغت هوشیار