جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با نوآوردگی

ناخوردگی

ناخوردگی
نخوردن. امساک. رجوع به ناخوردن شود:
در خرج بر خود چنان در مبند
که گردی ز ناخوردگی دردمند.
نظامی
لغت نامه دهخدا

نوآورده

نوآورده
بدیع. تازه، باکوره. نوباوه. ناوباوه. (یادداشت مؤلف از زمخشری). نورس. تازه رس:
انگور نوآورده ترش طعم بود
روزی دو سه صبر کن که شیرین گردد.
سعدی
لغت نامه دهخدا