جدول جو
جدول جو

معنی ناخنان - جستجوی لغت در جدول جو

ناخنان
(خُ)
سختی و صلابتی که در پوست پدید آید. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نارسان
تصویر نارسان
نارس، خام، کنایه از ناتمام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ثناخوان
تصویر ثناخوان
ثناگو، مدح کننده، مداح، ستایشگر، ستاینده، ثناگر، ثناور، ثناگستر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناتوان
تصویر ناتوان
عاجز، درمانده، ضعیف، سست، کنایه از تهی دست، بی پول، بی نوا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناخواه
تصویر ناخواه
نامطلوب، ناخواسته، نخواسته، بی اراده، بی اختیار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناخوانا
تصویر ناخوانا
خطی که به آسانی خوانده نشود، بی سواد، امّی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناردان
تصویر ناردان
دانۀ انار
آتشدان، منقل
فرهنگ فارسی عمید
(غَ)
اجنان. دیوانه کردن: اخنه اﷲ، دیوانه کناد او را خدا
لغت نامه دهخدا
تصویری از ناتوان
تصویر ناتوان
علیل، بیمار، مریض، دردمند
فرهنگ لغت هوشیار
جایی که درآن ناو (ممرسفالین آب) گذارند (رشیدی)، ممر آب (اطلاق محل به حال)، ممرخروج آب پشت بام که ازسفال یاآهن سفید سازند: نقل است که یک روز جماعتی آمدندکه یاشیخ باران نمی آید. شیخ سرفروبردگفت: هین ناودانها راست کنیدکه باران آمد، جوی نهر، مجرایی که گندم ازدول بگلوی آسیارود، چوب درازمیان خالی که آب ازآن بچرخ آسیامیریزد و آنرا بگردش درمیاورد
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه بچیزی ناخن زند، موثر اثربخش: بصانعی که بمنقارعندلیب بهار نمود تعبیه چندین نوای ناخن زن. (طالب آملی)، ناخن برا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناخفتن
تصویر ناخفتن
بیدارماندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناخداه
تصویر ناخداه
پارسی تازی گشته ناخدا خداوند ناو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناجنبان
تصویر ناجنبان
آنکه جنبان نیست غیر متحرک ساکن مقابل جنبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناردان
تصویر ناردان
دانه انار
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه نمی رساند، آنکه نمی رسد نرسیده نامتصل: چو نیکی فزایی بروی خسان بود مزد آن سوی تو نارسان. (شا. لغ)، ناتمام ناقص، نااستوار نارسا: گفت: من گفتم که عهد آن خسان خام باشد خام و زشت و نارسان. (مثنوی. لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناروان
تصویر ناروان
غیر جاری، غیر متحرک، ساکن، راکد
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه ازدکان (بقالی عطاری وغیره) چیزی بر دارد و بخورد بدون آنکه وجهش را بپردازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناخوار
تصویر ناخوار
مشکل، دشوار، ناهموار، غلیظ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناخواه
تصویر ناخواه
بی اختیار، بدون میل و اراده
فرهنگ لغت هوشیار
سازیست نی انبان: آنان که مثال نای ناانبانند دورندازاوازآن ببانگش خوانند. (باباافضل)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انخناس
تصویر انخناس
واپس ماندن سپس ماندن بازگشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انخناق
تصویر انخناق
گلو گرفته شدن، خفه شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثناخوان
تصویر ثناخوان
سنا خوان مداح ستایشگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باخلان
تصویر باخلان
ترکی غاژک دارغاژ مرغ آتش (گویش گیلکی) از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناخوانا
تصویر ناخوانا
بیسواد، امی، عامی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناتوان
تصویر ناتوان
((تَ))
عاجز، ضعیف، مریض، فقیر، آن که مردی ندارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انخناق
تصویر انخناق
((اِ خِ))
خفه گردیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ثناخوان
تصویر ثناخوان
((~. خا))
مداح، ستایشگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ساکنان
تصویر ساکنان
باشندگان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ناتوان
تصویر ناتوان
ضعیف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ناخوانا
تصویر ناخوانا
Illegible
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ناتوان
تصویر ناتوان
Unable
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ناخوانا
تصویر ناخوانا
ilegível
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ناتوان
تصویر ناتوان
incapaz
دیکشنری فارسی به پرتغالی