لاغر از بیماری یا از سفر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). لاغر. (شمس اللغات). رقیق. هزیل. نزار. (مهذب الاسماء) : جمل ناحل، هزیل. (المنجد). شتر لاغر. (ناظم الاطباء). سیف ناحل، رقیق. (المنجد). شمشیری که تیغۀ آن از بسیاری کار کردن باریک شده باشد. (ناظم الاطباء). ج، نحول
لاغر از بیماری یا از سفر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). لاغر. (شمس اللغات). رقیق. هزیل. نزار. (مهذب الاسماء) : جمل ناحل، هزیل. (المنجد). شتر لاغر. (ناظم الاطباء). سیف ناحل، رقیق. (المنجد). شمشیری که تیغۀ آن از بسیاری کار کردن باریک شده باشد. (ناظم الاطباء). ج، نحول
پایین رو نشیبنده، پست فرومایه انگلیسی ناوک از بالا بزیر آینده فرود آینده، پست حقیر: تو آن که بهر در سرت فرود آید نه جای همت عالی است پایه نازل. (سعدی)، کم قیمت ارزان: میشود از غفلت افزون رتبه اهل لباس قیمت مخمل بود نازل چو خوابش کمتر است. (مخلص کاشی)
پایین رو نشیبنده، پست فرومایه انگلیسی ناوک از بالا بزیر آینده فرود آینده، پست حقیر: تو آن که بهر در سرت فرود آید نه جای همت عالی است پایه نازل. (سعدی)، کم قیمت ارزان: میشود از غفلت افزون رتبه اهل لباس قیمت مخمل بود نازل چو خوابش کمتر است. (مخلص کاشی)