جدول جو
جدول جو

معنی نااوسی - جستجوی لغت در جدول جو

نااوسی
منسوب به نااوس:
عاشر آن اکرم معاشر شر
گوئی از گبرکان نااوسی است،
انوری
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نااوستا
تصویر نااوستا
آنکه در کار خود مهارت ندارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناخوشی
تصویر ناخوشی
بیماری، مرض، بدحالی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سالوسی
تصویر سالوسی
ریاکاری، عوام فریبی، حیله گری، صفت نسبی منسوب به سالوس، اهل ریا و سالوس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طاووسی
تصویر طاووسی
رنگ سبز طلایی، به رنگ پر طاووس، دارای چنین رنگی، در علم زیست شناسی درختچه ای زینتی با شاخه های نازک سبز رنگ، برگ های باریک ساده و گل های زرد معطر شبیه گل اقاقیا که گونه های مختلف دارد، نوعی جامۀ رنگین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بنداوسی
تصویر بنداوسی
سکه ای معادل پنج دینار، پیداوسی، پنداوسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نانویس
تصویر نانویس
نانوشته، نوشته نشده، ازقلم افتاده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نابودی
تصویر نابودی
نیستی، عدم، نابودی، در تصوف فنا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناموری
تصویر ناموری
دارای نام بودن، نیک نامی، شهرت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناقوسی
تصویر ناقوسی
از الحان سی گانۀ باربد، برای مثال چو ناقوسیّ و اورنگی زدی ساز / شدی اورنگ چون ناقوس از آواز (نظامی۱۴ - ۱۷۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناباوری
تصویر ناباوری
بی اعتقادی، بی اعتمادی
فرهنگ فارسی عمید
منسوب به ناووس است، رجوع به نائوسی شود
لغت نامه دهخدا
مأخوذ از یونانی، معبد ترسایان و آتشکده، (ناظم الاطباء)، بر وزن ناقوس به ضم همزه، در رشیدی به معنی آتشکده آمده، حکیم سنائی گفته:
گرچه زاغ سیاه گشتم من
نگزینم مقام جز نااوس،
و در سامی به معنی گور خانه ترسایان نوشته اند، (انجمن آرای) (آنندراج) (فرهنگ شعوری)، و ناووس هم آمده است که بجای همزه واو باشد، (برهان قاطع)، ناووس، ناؤوس، خصوصاً به معنی دخمه و اطاق زیرزمینی است که برای دفن میت بکار رود، ج، نواویس، حمزۀ اصفهانی گوید: ’والفرس لم تعرف القبور، و انما کانت تغیب الموتی فی الدهمات و النواویس’، قبر، آرامگاه، (حاشیۀ برهان چ معین)، با الف مضموم و واو معروف آتشکده باشد، (جهانگیری)، بر وزن طاووس، آتشکده و عبادت خانه کفار، (غیاث) :
و من کان الغراب له دلیلا
فناؤوس المجوس له مقیل
لغت نامه دهخدا
منسوب به ناموس، نام نیک و نیکنامی، (از ناظم الاطباء)،
- بی ناموسی، رسوائی، بدنامی، (از ناظم الاطباء)، فضیحت، پاس ناموس دیگران نداشتن، به ناموس و حرم دیگران تجاوز کردن، بی عفتی، بی عفافی، بدچشمی، ناپاکی،
، امر ناموسی، کار حیثیتی و شرفی، پردگیان، نازنینان:
کجا پای دارند با روسیان
چنین نازنینان و ناموسیان،
نظامی
لغت نامه دهخدا
نام نوائی است از موسیقی، (انجمن آرا) (برهان قاطع) (ناظم الاطباء)،
نام لحن بیست و ششم است از سی لحن باربد، (برهان قاطع) (فرهنگ نظام) (ناظم الاطباء)، و آن را از صدای ناقوس ترسایان اقتباس کرده اند و آن را صوت ناقوس گویند، (انجمن آرا) (آنندراج)، در فهرستی که نظامی از الحان باربدی در خسرو و شیرین آورده، ششمین لحن است:
چو ناقوسی بر اورنگ آمدی باز
شدی اورنگ چون ناقوس زآواز،
(از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)،
چون صفیری بزند کبک دری در هزمان
بزند لقلقه بر کنگره بر ناقوسی،
منوچهری
لغت نامه دهخدا
تصویری از نابودی
تصویر نابودی
نیستی عدم فنا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مایوسی
تصویر مایوسی
در تازی نیامده دلسردی نومیدی نا امیدی نومیدی
فرهنگ لغت هوشیار
ناگاه ناگهان غفله: افسوس که عمر نابیوسی بگذشت وین عمر چوجان عزیزاز سی بگذشت... (جهانگشای جوینی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نازوری
تصویر نازوری
بی زوری بی طاقتی ناتوانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناخوبی
تصویر ناخوبی
خوب نبودن، بدی: (و ناخوبی موقع آن سعی در مروت و دیانت بر من پوشیده نبود، {زشتی. یاناخوبیها. فواحش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناخوست
تصویر ناخوست
ناکوفته
فرهنگ لغت هوشیار
شاد نبودن غمگینی، بیماری مریضی، ناخوبی ناپسندی بدی، ناگواری منغص بودن، ناخوشایندی تلخی، بد طعمی بدمزگی، درشتی خشونتناموافقی، کدورت نقار: (امیرنصرقاصدان فرستاد بطلب آن مال و وی (امیراسماعیل) نفرستاد میان ایشان بدین سبب ناخوشی پدید آمد)، ابتلا گرفتاری: یار مساعد بگه ناخوشی دامکشی کرد نه دامن کشی. (نظامی)، کوفت سیفلیس. یا سال ناخوشی. سال وبایی. یا خود را به ناخوشی زدن، خود را مریض وانمود کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نااصلی
تصویر نااصلی
بداصلی بد نژادی، بداخلاقی فرومایگی، تقلب
فرهنگ لغت هوشیار
آشوبزدگی آشفتگی عدم امنیت ظشوب: ... (شما هستید که حیات و موجودیتتان آغشته فلاکت و بدبختی و ناامنی و بی تکلیفی است)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناموسی
تصویر ناموسی
ساستاریک وینارتارانه، پردگی، آزرمی
فرهنگ لغت هوشیار
غالوسی چالوسی نوایی در خنیای باستانی ایران منسوب به قالوس، نوایی است از موسیقی قدم: بزند نار و بر سر و سهی سرو سهی بزندبلبل بر تارک گل قاموسی
فرهنگ لغت هوشیار
فیسایی: سبز زرین، تاوشی گونه ای جامه رنگین، مروارید رنگین، از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناووسی
تصویر ناووسی
منسوب به ناووس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناقوسی
تصویر ناقوسی
ششم از سی آوای باربد منسوب به ناقوس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نااوس
تصویر نااوس
معبد ترسایان و آتشکده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاسوسی
تصویر جاسوسی
انیشگی در کوی تو انیشه همی گردم ای نگار (شهید)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناقوسی
تصویر ناقوسی
نام لحن بیست و ششم از سی لحن باربد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نابودی
تصویر نابودی
اضمحلال، هلاکت، اتلاف، انهدام
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ناباوری
تصویر ناباوری
بی اعتقادی
فرهنگ واژه فارسی سره
نازا گاوی که آبستن نباشد
فرهنگ گویش مازندرانی