رنگ سبز طلایی، به رنگ پر طاووس، دارای چنین رنگی، در علم زیست شناسی درختچه ای زینتی با شاخه های نازک سبز رنگ، برگ های باریک ساده و گل های زرد معطر شبیه گل اقاقیا که گونه های مختلف دارد، نوعی جامۀ رنگین
رنگ سبز طلایی، به رنگ پر طاووس، دارای چنین رنگی، در علم زیست شناسی درختچه ای زینتی با شاخه های نازک سبز رنگ، برگ های باریک ساده و گل های زرد معطر شبیه گل اقاقیا که گونه های مختلف دارد، نوعی جامۀ رنگین
مأخوذ از یونانی، معبد ترسایان و آتشکده، (ناظم الاطباء)، بر وزن ناقوس به ضم همزه، در رشیدی به معنی آتشکده آمده، حکیم سنائی گفته: گرچه زاغ سیاه گشتم من نگزینم مقام جز نااوس، و در سامی به معنی گور خانه ترسایان نوشته اند، (انجمن آرای) (آنندراج) (فرهنگ شعوری)، و ناووس هم آمده است که بجای همزه واو باشد، (برهان قاطع)، ناووس، ناؤوس، خصوصاً به معنی دخمه و اطاق زیرزمینی است که برای دفن میت بکار رود، ج، نواویس، حمزۀ اصفهانی گوید: ’والفرس لم تعرف القبور، و انما کانت تغیب الموتی فی الدهمات و النواویس’، قبر، آرامگاه، (حاشیۀ برهان چ معین)، با الف مضموم و واو معروف آتشکده باشد، (جهانگیری)، بر وزن طاووس، آتشکده و عبادت خانه کفار، (غیاث) : و من کان الغراب له دلیلا فناؤوس المجوس له مقیل
مأخوذ از یونانی، معبد ترسایان و آتشکده، (ناظم الاطباء)، بر وزن ناقوس به ضم همزه، در رشیدی به معنی آتشکده آمده، حکیم سنائی گفته: گرچه زاغ سیاه گشتم من نگزینم مقام جز نااوس، و در سامی به معنی گور خانه ترسایان نوشته اند، (انجمن آرای) (آنندراج) (فرهنگ شعوری)، و ناووس هم آمده است که بجای همزه واو باشد، (برهان قاطع)، ناووس، ناؤوس، خصوصاً به معنی دخمه و اطاق زیرزمینی است که برای دفن میت بکار رود، ج، نواویس، حمزۀ اصفهانی گوید: ’والفرس لم تعرف القبور، و انما کانت تغیب الموتی فی الدهمات و النواویس’، قبر، آرامگاه، (حاشیۀ برهان چ معین)، با الف مضموم و واو معروف آتشکده باشد، (جهانگیری)، بر وزن طاووس، آتشکده و عبادت خانه کفار، (غیاث) : و من کان الغراب له دلیلا فناؤوس المجوس له مُقیل
منسوب به ناموس، نام نیک و نیکنامی، (از ناظم الاطباء)، - بی ناموسی، رسوائی، بدنامی، (از ناظم الاطباء)، فضیحت، پاس ناموس دیگران نداشتن، به ناموس و حرم دیگران تجاوز کردن، بی عفتی، بی عفافی، بدچشمی، ناپاکی، ، امر ناموسی، کار حیثیتی و شرفی، پردگیان، نازنینان: کجا پای دارند با روسیان چنین نازنینان و ناموسیان، نظامی
منسوب به ناموس، نام نیک و نیکنامی، (از ناظم الاطباء)، - بی ناموسی، رسوائی، بدنامی، (از ناظم الاطباء)، فضیحت، پاس ناموس دیگران نداشتن، به ناموس و حرم دیگران تجاوز کردن، بی عفتی، بی عفافی، بدچشمی، ناپاکی، ، امر ناموسی، کار حیثیتی و شرفی، پردگیان، نازنینان: کجا پای دارند با روسیان چنین نازنینان و ناموسیان، نظامی
نام نوائی است از موسیقی، (انجمن آرا) (برهان قاطع) (ناظم الاطباء)، نام لحن بیست و ششم است از سی لحن باربد، (برهان قاطع) (فرهنگ نظام) (ناظم الاطباء)، و آن را از صدای ناقوس ترسایان اقتباس کرده اند و آن را صوت ناقوس گویند، (انجمن آرا) (آنندراج)، در فهرستی که نظامی از الحان باربدی در خسرو و شیرین آورده، ششمین لحن است: چو ناقوسی بر اورنگ آمدی باز شدی اورنگ چون ناقوس زآواز، (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، چون صفیری بزند کبک دری در هزمان بزند لقلقه بر کنگره بر ناقوسی، منوچهری
نام نوائی است از موسیقی، (انجمن آرا) (برهان قاطع) (ناظم الاطباء)، نام لحن بیست و ششم است از سی لحن باربد، (برهان قاطع) (فرهنگ نظام) (ناظم الاطباء)، و آن را از صدای ناقوس ترسایان اقتباس کرده اند و آن را صوت ناقوس گویند، (انجمن آرا) (آنندراج)، در فهرستی که نظامی از الحان باربدی در خسرو و شیرین آورده، ششمین لحن است: چو ناقوسی بر اورنگ آمدی باز شدی اورنگ چون ناقوس زآواز، (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، چون صفیری بزند کبک دری در هزمان بزند لقلقه بر کنگره بر ناقوسی، منوچهری
شاد نبودن غمگینی، بیماری مریضی، ناخوبی ناپسندی بدی، ناگواری منغص بودن، ناخوشایندی تلخی، بد طعمی بدمزگی، درشتی خشونتناموافقی، کدورت نقار: (امیرنصرقاصدان فرستاد بطلب آن مال و وی (امیراسماعیل) نفرستاد میان ایشان بدین سبب ناخوشی پدید آمد)، ابتلا گرفتاری: یار مساعد بگه ناخوشی دامکشی کرد نه دامن کشی. (نظامی)، کوفت سیفلیس. یا سال ناخوشی. سال وبایی. یا خود را به ناخوشی زدن، خود را مریض وانمود کردن
شاد نبودن غمگینی، بیماری مریضی، ناخوبی ناپسندی بدی، ناگواری منغص بودن، ناخوشایندی تلخی، بد طعمی بدمزگی، درشتی خشونتناموافقی، کدورت نقار: (امیرنصرقاصدان فرستاد بطلب آن مال و وی (امیراسماعیل) نفرستاد میان ایشان بدین سبب ناخوشی پدید آمد)، ابتلا گرفتاری: یار مساعد بگه ناخوشی دامکشی کرد نه دامن کشی. (نظامی)، کوفت سیفلیس. یا سال ناخوشی. سال وبایی. یا خود را به ناخوشی زدن، خود را مریض وانمود کردن