جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ناباوری

ناباور

ناباور
آنکه سخنی را باور نکند، آنچه درخور باور کردن نباشد، غیر قابل قبول
ناباور
فرهنگ فارسی عمید

ناباور

ناباور
آنچه که لایق قبول واعتماد نباشد غیرقابل قبول: بلی هرچه ناباورش یافتم زتمکین او روی برتافتم. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار

ناباور

ناباور
بی اعتماد. چیزی که لایق باور کردن نباشد. (ناظم الاطباء). باورنکردنی. غیرقابل قبول:
بلی هرچه ناباورش یافتم
ز تمکین او روی برتافتم.
نظامی
لغت نامه دهخدا

نابرادری

نابرادری
برادری که با خواهر یا برادر دیگر خود از یک پدر، مادر یا پدر و مادر نباشد
نابرادری
فرهنگ فارسی عمید

نامادری

نامادری
زن پدر، زن پدر کسی غیر از مادر او، مادَراَندَر، مایَندَر
نامادری
فرهنگ فارسی عمید