ناباور ناباور آنچه که لایق قبول واعتماد نباشد غیرقابل قبول: بلی هرچه ناباورش یافتم زتمکین او روی برتافتم. (نظامی) فرهنگ لغت هوشیار
ناباور ناباور بی اعتماد. چیزی که لایق باور کردن نباشد. (ناظم الاطباء). باورنکردنی. غیرقابل قبول: بلی هرچه ناباورش یافتم ز تمکین او روی برتافتم. نظامی لغت نامه دهخدا
نابرادری نابرادری برادری که با خواهر یا برادر دیگر خود از یک پدر، مادر یا پدر و مادر نباشد فرهنگ فارسی عمید