جدول جو
جدول جو

معنی نائص - جستجوی لغت در جدول جو

نائص
(ءِ)
سر دروادارندۀ رمنده. (منتهی الارب). الرافع رأسه نافراً. (اقرب الموارد). سر دروا داشتن حیوان رمنده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غائص
تصویر غائص
فرورونده در آب، آنکه در دریا فرو برود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناقص
تصویر ناقص
آنچه کامل نیست مثلاً اطلاعات ناقص، معیوب مثلاً عضو ناقص، چیزی یا کسی که به حد کمال نرسیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نائل
تصویر نائل
یابنده، رسیده، دریافته، موفق شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بائص
تصویر بائص
شتابنده
فرهنگ لغت هوشیار
نقایص در فارسی، جمع نقیصه، سخن چینی ها آک ها کمبود ها خوی های زشت جمع نقیصه. توضیح، (تکمیل نقایص)،صحیح نیست و بجای آن باید گفت: (رفع نقایص)،صحیح است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نائب
تصویر نائب
جانشین، قائم مقام، خلیفه، بدل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نائر
تصویر نائر
نایر در فارسی رمنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نائح
تصویر نائح
نوحه کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نائم
تصویر نائم
خفته، خوابیده، آرامیده، خسبنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نائی
تصویر نائی
نیائی، نخواهد آمد، نمیائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناشص
تصویر ناشص
ناسازوار، خشمگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناقص
تصویر ناقص
ناتمام، ناکامل، نیمه کاره، نادرست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناخص
تصویر ناخص
گنده پیر چروکیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دائص
تصویر دائص
دزد، کسی که پیروی و الیان و حکام کند و گرد چیزی بگردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناقص
تصویر ناقص
((قِ))
ناتمام، نارسا، مقابل کامل
ناقص العقل: کنایه از کم خرد و احمق
ناقص الاعضاء: کنایه از کسی که در اعضای بدنش نقصی باشد
ناقص الخلقه: کنایه از آن که دارای نقص مادرزادی باشد
ناقص العضو: آن که عضوی از اعضای بدنش ناقص باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناقص
تصویر ناقص
Bungling, Lacking, Imperfect, Inadequate, Injudicious, Partial, Scraggly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ناقص
تصویر ناقص
maladroit, imparfait, inadéquat, imprudent, manquant, partiel, hirsute
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ناقص
تصویر ناقص
অবশিষ্ট , অসম্পূর্ণ , অপর্যাপ্ত , অদূরদর্শী , অভাবগ্রস্ত , আংশিক , অপরিষ্কার
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از ناقص
تصویر ناقص
מגושם , לא מושלם , לא מספיק , חסר תבונה , חסר , חֶלקִי , מרושל
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از ناقص
تصویر ناقص
不器用な , 不完全な , 不十分な , 不注意な , 欠けている , 部分的な , ぼろぼろの
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از ناقص
تصویر ناقص
笨拙的 , 不完美的 , 不足的 , 轻率的 , 缺乏的 , 部分的 , 脆弱的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ناقص
تصویر ناقص
mzembe, kasoro, isiyotosheleza, kijinga, kukosa, sehemu, ya uchafu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از ناقص
تصویر ناقص
서투른 , 불완전한 , 부적절한 , 경솔한 , 부족한 , 부분적인 , 지저분한
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از ناقص
تصویر ناقص
beceriksiz, kusurlu, yetersiz, akılsızca, eksik, kısmi, dökülen
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از ناقص
تصویر ناقص
desajeitado, imperfeito, inadequado, imprudente, carente, parcial, desleixado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ناقص
تصویر ناقص
अनाड़ी , अपूर्ण , अपर्याप्त , अति उत्साही , अभावग्रस्त , आंशिक , अस्तव्यस्त
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ناقص
تصویر ناقص
goffo, imperfetto, inadeguato, imprudente, mancante, parziale, disordinato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ناقص
تصویر ناقص
tollpatschig, unvollkommen, unzureichend, unklug, mangelnd, teilweise, struppig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ناقص
تصویر ناقص
onhandig, imperfect, inadequate, ondoordacht, tekortkomend, gedeeltelijk, slordig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ناقص
تصویر ناقص
незграбний , неповний , недостатній , нерозважливий , частковий , неприглядний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ناقص
تصویر ناقص
неуклюжий , несовершенный , неадекватный , неразумный , отсутствующий , частичный , неопрятный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ناقص
تصویر ناقص
niezdarny, niedoskonały, niewystarczający, nierozważny, brakujący, częściowy, niechlujny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ناقص
تصویر ناقص
torpe, imperfecto, inadecuado, imprudente, carente, parcial, desaliñado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ناقص
تصویر ناقص
kikuk, tidak sempurna, tidak memadai, ceroboh, kekurangan, sebagian, compang-camping
دیکشنری فارسی به اندونزیایی