نعت فاعلی از غوص. آنکه به دریا فروشود. آنکه به آب فروشود. غوطه زننده. (غیاث اللغات) ، ناگاه بر چیزی آینده. (منتهی الارب) ، فروروندۀ در آب برای برآوردن لؤلؤ، فروروندۀ در معانی برای دریافتن دقایق آن، یقال: هو یغوص علی حقائق العلم و ما احسن غوصه علیها و معنی اخیر مجازی است. ج، غاصه. غواص. (اقرب الموارد)
منسوب به غایت نهایی. یا علت غائی. علتی است که محرک اول فعل و در وجود ذهن مقدم بر علل دیگر باشد و در وجود خارجی پس از تحقق همه آنها محقق شود. پایانیک فرجامیک