- ناآرامی
- تشنج
معنی ناآرامی - جستجوی لغت در جدول جو
- ناآرامی
- آرام نداشتن، عدم ثبات
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بی آرام، بی قرار، پرتلاطم
آنکه آرام و سکون ندارد، شتابنده عجول، ناآسوده بیقرار، ناامن پرآشوب مقابل آرام
بی خبری، غفلت
نافرجامی، خامی ناآزمودگی کیفیت ناتمام
گمراهی ضلال، نابسامانی بی نظمی
بی خبری غفلت مقابل آگاهی
ناصاف: (رس ناهموار و ناراست. {آراسته آراست
فرومایگی پستی دونی دنائت: ترا فضیلت برخویشتن توانم دید ولیک فضلت نامردمی وبی خطری است. (آغاجی لغ)، بی رحمی سنگدلی: مساز عیش که نامردمی است طبع جهان مخور کرفس که پر کژدم است بوم وسرا. (خاقانی)، گستاخی بی ادبی، بی حمیتی بی همتی (روزه طاعتی است که درسالی یک بارباشد نامردمی بودتقصیرکردن)
ناکامی بی مرادی حرمان یاس: (بمجالست ومنافثت اهل آن بقعه... تزجیت ایام نامرادی میکردم)، عدم رضایت ناخشنودی، بدبختی
بی پایانی بی انتهایی، شومی مشوومی، بدبختی بدعاقبتی: چون حاصل کار ماست نافرجامی تن در دادیم نیک در بدنامی. (کمال اسماعیل لغ)، بی اثری بیهودگی
ناکامی، حرمان
بی ادبی، فرومایگی
چادر نادوخته که حاجیان پوشند، قسمی سجاده از پنبه با نقشهای کبود بر زمینه سپید گستردنی کوچک و غالبا با زمینه سپید و گلهای آبی که چون سجاده بر آن نماز گذارند جانماز مصلی
نا خشنود
ناامیدی، نومیدی، محرومی
ناخرسند آنکه راضی نیست ناخشنود مقابل راضی
ناشاد بودن غمگینی، نادلپسندی نامطبوعی مقابل خرمی
نومیدی، مایوسی، یاس، ناامیدواری
آن که راضی نیست، ناخشنود، مقابل راضی
ناامیدی، محرومی
Disgruntled, Displeased, Malcontent
descontente
disgustado, descontento
niezadowolony
недовольный
незадоволений , незадоволений , незадоволений
ontevreden
verärgert, unzufrieden
mécontent
scontento
नाराज , असंतुष्ट , असंतुष्ट
অসন্তুষ্ট , অসন্তুষ্ট