- ناآرام
- بی آرام، بی قرار، پرتلاطم
معنی ناآرام - جستجوی لغت در جدول جو
- ناآرام
- آنکه آرام و سکون ندارد، شتابنده عجول، ناآسوده بیقرار، ناامن پرآشوب مقابل آرام
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آرام نداشتن، عدم ثبات
آنکه رام نیست سرکش مقابل رام
مذبوحانه
بی خبر، جاهل
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
پیروز، فاتح، ایزد پیروزی درآئین زردشت، لقب برخی از پادشاهان ساسانی، نام ستاره مریخ، نام روز بیستم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام فرشته موکل بر مسافران و روز بهرام، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام یکی از فرزندان گودرز گشواد
نیمه کاره
ریختن دندان، شکستن دندان
قطع شدن، جدا شدن
ناخوش، ناخوشایند، ناپسند
بریده شدن، قطع شدن، منقطع شدن
ناکس، فرومایه، بدسرشت، پست فطرت
بی خبر، بی تجربه، ناگاه، غفلتاً
ناقص، کامل نشده، به پایان نرسیده
ناشایست، ناشایسته، نالایق، نکوهیده
کسی که به مراد و مقصود خود نرسیده، ناکام، محروم
کسی که عاقبت کارش خوب نباشد، بدعاقبت، برای مثال این دو چیزم بر گناه انگیختند / بخت نافرجام و عقل ناتمام (سعدی - ۱۴۷) ، بیهوده، بی فایده، شوم
جمع نادره: (درآن باره از نادرات زمانه خویش بوده است)
ناآراسته، غمگین اندوهگین، بدیمن شوم، ناپایدار، درشت ناهموار، نادرست ناصحیح، نامرتب نامنظم شوریده
باد های تند تند باد ها، فرشتگان جمع ناشره. بادهایی که باران آورند، فرشتگانی که رحمت الهی را منتشر کنند
بنگرید به ناتمام ناهام ناهرو نافرجفت نافرجام، خام، نادرست بش، آکدار غیرکامل ناقص، بپایان نرسیده، ناپخته خام، معیوب، نادرست
آنچه که تراشیده نشده باشد، ناصاف ناهموار، شخص ستبر و بلندبی اندام، بی ادب بی تربیت
آنکه چیزی نخورده
نامطلع، خفته، بی تجربه
بنده برده، نجات نیافته، بداصل بد نژاد نانجیب، لئیم مقابل آزد
ناصاف: (رس ناهموار و ناراست. {آراسته آراست
چرا نکرده علف نخورده: بران چرمه ناچران زین نهاد چه زین از برش خشک بالین نهاد. (شا)، آنکه اشتها بخوردن غذا ندارد
فرومایه، نا اهل، بی قدر و مروت
نامیرنده لایموت باقی مقابل مران میران: ترا گویم ای سید مشرقین که مردم مرانند و تو نامران. (منوچهری)
محروم، نا امید، مایوس
بی هراس نترس بی باک: صدبارتیغ قهرکشیدی وهمچنان می آیدازپی تودل ناهراس من. (بابافغانی ظنند. لغ)