جدول جو
جدول جو

معنی نئی - جستجوی لغت در جدول جو

نئی(نُ ئی ی)
جمع واژۀ نؤی است. رجوع به نؤی شود
لغت نامه دهخدا
نئی
مرتعی در آمل
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نقی
تصویر نقی
(پسرانه)
پاکیزه، پاک، برگزیده، لقب امام دهم شیعیان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نبی
تصویر نبی
(پسرانه)
پیامبر خداوند، لقب پیامبر (ص)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نبی
تصویر نبی
پیغمبر، هر شخصی که خداوند او را با الهام، وحی و یا به واسطۀ فرشته خبر دهد و اوامر خود را به او برساند و یا او را برای راهنمایی خلق به راه راست مبعوث کند، برخی از پیغمبران قدیم پیرو شریعت پیغمبر دیگر بوده اند مانند یونس نسبت به موسی، نبی اللّٰه، پیامبر، رسول، پیمبر، وخشور، پیغامبر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نقی
تصویر نقی
پاک وپاکیزه، برگزیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نای
تصویر نای
لوله ای غضروفی که از گلو به پایین در جلوی مری واقع شده و هوا را به شش ها می رساند، گلو، حلقوم، قصبه الریه،
در موسیقی یکی از آلات موسیقی که با دهان نواخته می شود، نی
نای ترکی: در موسیقی سرنا، کرنا، شیپور بزرگ، نای جنگی
نای رویین: کرنا، شیپور بزرگ، نای جنگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نفی
تصویر نفی
مقابل اثبات، رد کردن، راندن کسی از شهر خودش، تبعید، نیستی، نابودی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ندی
تصویر ندی
نم، شبنم
باران
گیاه تازه
خاک نمناک
بخشش و دهش
بخور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیی
تصویر نیی
آنچه از نی ساخته شده باشد، ساخته شده از نی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نوی
تصویر نوی
نو بودن، تازگی
نبی، قرآن مصحف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نوی
تصویر نوی
تازگی، نوبودن، تجدد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نائی
تصویر نائی
نیائی، نخواهد آمد، نمیائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهی
تصویر نهی
بازداشتن، خلاف امر، منع کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقی
تصویر نقی
پاک و پاکیزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نمی
تصویر نمی
رطوبت
فرهنگ لغت هوشیار
قسمی گهواره که از پارچه یا چرم دوزند و از دو طرف آنرا با طناب بدو درخت یادو دیوار متصل کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفی
تصویر نفی
نیست شدن، رانده و دور شدن، انکار چیزی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نعی
تصویر نعی
خبر مرگ دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نسی
تصویر نسی
فراموش کردن، فراموش شده
فرهنگ لغت هوشیار
نجی در فارسی راز، همراز کسی که بااورازگویندهمراز: گشت نام آن دریده فرجی آن لقب شدفاش زان مردنجی. (مثنوی لغ)، قرین، محدث
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نای
تصویر نای
پارسی تازی گشته نای نی از ابزارهای خنیا دوری جدایی دوری جدایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نزی
تصویر نزی
تند خوی پرخاشجو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نبی
تصویر نبی
پیامبر، پیغمبر اسلام (ص)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نپی
تصویر نپی
نبی
فرهنگ لغت هوشیار
شبنم ژاله، باران، بخشش نیکی، جوانمردی، تری، خاک تر تر نمناک، انجمن، باشگاه دگر گشته ندا بنگرید به ندا تری روز. نم، باران، خاک نمناک، آنچه که موجب خوشبویی گردد مانند بخور. نداء
فرهنگ لغت هوشیار
نربودن رجولیت فحلی: که انبازی ایشان اندر جنس بودچنانکه نری ومادگی، آلت رجولیت (انسان وحیوان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صئی
تصویر صئی
آواز چوزه، بانگ جانور، ناله جانور: به هنگام درد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفی
تصویر نفی
نایش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نری
تصویر نری
آلت مردانگی، آل مردی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نهی
تصویر نهی
بازداری
فرهنگ واژه فارسی سره
ندیده، فرزندنسل چهارم
فرهنگ گویش مازندرانی
ندید بدید، نوکیسه و نو دولت، آدم بی ظرفیت و خام
فرهنگ گویش مازندرانی
جدید بودن
دیکشنری اردو به فارسی
تازگی، چیز جدید
دیکشنری اردو به فارسی