جدول جو
جدول جو

معنی میو - جستجوی لغت در جدول جو

میو(مَ مو / مِ مو)
شعر و موی. (یادداشت مؤلف) (ناظم الاطباء). به معنی موی باشد که عربان شعر خوانند. (برهان) (آنندراج). موی را گویند. (فرهنگ جهانگیری) :
دست تو شل به، دو گوش تو کر
دو چشم تو بی نور و پرمیو به.
پوربهای جامی (از فرهنگ جهانگیری)
مخفف میوه است. (یادداشت لغت نامه) :
قوس اگر از تیر دوزد دیو را
دلو پرآب است زرع و میو را.
مولوی
لغت نامه دهخدا
میو(مَیْوْ / مِیْوْ / وْ)
درخت انگور و مو. (از شعوری ج 2 ورق 366) (ناظم الاطباء). در بعضی از بلاد تاک انگور را گویند یعنی درخت انگور. (برهان) (آنندراج). میوانه. مو. رز. تاک. درخت انگور. درخت مو. درخت رز. کرم. (یادداشت مؤلف). رجوع به مادۀ بعد شود، شاخۀ باردار. (ناظم الاطباء). هر شاخۀ باردار. (از شعوری ج 2 ورق 366)
لغت نامه دهخدا
میو
صدای گربه
تصویری از میو
تصویر میو
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از میوه دار
تصویر میوه دار
ویژگی درختی که میوه بدهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میوه ستان
تصویر میوه ستان
جایی که درختان میوه بسیار باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میوسن
تصویر میوسن
سومین دوره از دوران سوم زمین شناسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میوه دل
تصویر میوه دل
کنایه از فرزند، قرّة العین، درّ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میوگراف
تصویر میوگراف
دستگاهی که انقباضات ماهیچه را ترسیم می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میوه نیام
تصویر میوه نیام
غلاف سبز دانه های بعضی گیاهان مانند نخود و لوبیا، میوۀ یک برچه ای که به وسیلۀ دو شکاف طولی باز می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میوه
تصویر میوه
تخمدان بارور شده و رسیدۀ گل که دانه ها را در بر می گیرد، به ویژه درصورتی که دارای گوشته باشد، بار، بر، ثمر
میوۀ دل: کنایه از فرزند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میوپ
تصویر میوپ
نزدیک بین، آنکه به واسطۀ ضعف چشم دور را به خوبی نبیند، میوپ
فرهنگ فارسی عمید
فرانسوی نزدیک بینی نزدیک بینی. توضیح احتراز از استعمال این کلمه بیگانه اولی است
فرهنگ لغت هوشیار
جایی که درآن درختان میوه دار بسیارباشد: ریگ و شورستان و سنگ و دشت و غار و آب شور کشت و میوستان و باغ و راغ چون دیباستی. (ناصرخسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میوزیس
تصویر میوزیس
تنگی مردمک چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میوجات
تصویر میوجات
رمن نادرست میوه ها جمع میوه. بسیارعربی وآن جمع غلطی است: (اصل ماده آن (شوکولات) خستوی کاکااو است که نوعی از میوجات ینگی دنیای مرکزی میباشد. {توضیح نوشتن کلمه بصورت میوه جات نیز غلط فاحش دیگری است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میو گراف
تصویر میو گراف
فرانسوی ماهیچه نگار
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی نزدیک بین کسی که بواسطه ضعف چشم نزدیک بین باشد نزدیک بین. توضیح احتراز از استعمال این کلمه بیگانه اولی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میوانه
تصویر میوانه
درخت انگور مو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میو لوژی
تصویر میو لوژی
فرانسوی ماهیچه شناسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میو گرافی
تصویر میو گرافی
فرانسوی ماهیچه نگار فرانسوی ماهیچه نگاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میوگرافی
تصویر میوگرافی
ثبت منحنی انقباضات عضلانی
فرهنگ لغت هوشیار
دستگاهی است که جهت ثبت منحنی انقباضات عضلانی بکارمیرود. این دستگاه بطور کلی از یک استوانه دوده اندود و یک قلم ثبات ساخته شده که انتهای قلم ثبات را بوسیله نخی بعضله موردآزمایش (معمولاعضله گاستروکنمین پای قورباغه) وصل میکنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میوه خوار
تصویر میوه خوار
حیواناتی که خوراک آنها میوه است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میول
تصویر میول
جمع میل، گرای ها کام ها خواستاری ها، جمع میل، میل ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میولوژی
تصویر میولوژی
قسمتی از علم تشریح که درباب عضلات بحث می کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میومیو
تصویر میومیو
صدای گربه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میومیوکردن
تصویر میومیوکردن
بانگ کردن گربه
فرهنگ لغت هوشیار
بار و ثمر هر محصولی از نباتات که از عقب گل و شکوفه برآمده و حاوی تخم میباشد
فرهنگ لغت هوشیار
درخت باردار مثمر: ... (و بر درختان میوه دار زحمت خار جگر خوار ظاهر گشت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میوه فاسد
تصویر میوه فاسد
پوله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میوه فروش
تصویر میوه فروش
آنکه شغلش فروختن انواع میوه است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میوه فروشی
تصویر میوه فروشی
عمل و شغل میوه فروش، دکان میوه فروش
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی انگور خشکیده گونه ای کشمش که از انگور شاهانی تهیه کنند. بیشتر کشمش در انگور خشکیده کوچک استعمال میشود و مویز در انگور بزرگ، نوعی انگور: (خون انگور فراز آور یا خون مویز که مویزای عجبی هست به انگور قریب) (منوچهری. د. چا. 2 ص 6) توضیح در اینجا مراد} کشمش {نیست زیرا کشمش عصاره (خون) ندارد
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته مویزک از گیاهان گیاهی است دو ساله از تیره آلاله بارتفاع معادل یک متر که منشا رویش آنرا نواحی بحرالروم (مدیترانه) میدانند امروزه غالبا بعنوان گیاه زینتی پرورش مییابد. برگهای این گیاه پنجه یی و شامل 5 تا 8 قطعه است. گلهایش برنگ بنفش یا سفید و مجتمع بصورت خوشه است. میوه اش برگه و شامل دانه های تیره رنگ و نامنظم و زاویه دار است. از دانه آن که تنها قسمت مورد استفاده این گیاه است پس از خرد شدن بوی قوی و نامطبوع استشمام میگردد. در دانه مویزک آلکالوئیدهایی وجود دارد که عبارتند از: دلفی نین و استافیزگرین آلبومن. دانه های این گیاه علاوه بر دو آلکالوئید مذکور معادل 30 تا 35 درصد مواد روغنی وجود دارد که قابل استخراج است. از دانه آن در طب عوام و در دامپزشکی برای از بین بردن حشرات طفیلی استفاده میشود حب الراس زبیب الجبل کشمش کولی کشمش کاولیان زبیب بری میویزک میویزج مویزج علف شپش اسطافیس اغریا. توضیح وجه تسمیه این گیاه به علف شپش از آنروست که گرد (پودر) دانه هایش دافع حشرات موذی از جمله شپش است. توضیح این گیاه را باعلف شپش که در صفحه 2338 جلد دوم این فرهنگ شرح شده نباید اشتباه کرد زیرا گیاه مذکور بر خلاف این گیاه حشرات و من جمله شپشک دامها را بخود جلب میکند. یا مویزک عسلی گیاه داروش را گویند که دانه هایش بنام حب العصفور مشهورند. توضیح این گیاه بنامهای دبق و مویزه نیز نامیده شده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میو زیس
تصویر میو زیس
فرانسوی مردمتنگی
فرهنگ لغت هوشیار