دهی است از دهستان حومه بخش اسکو شهرستان تبریز، واقع در 2 هزارگزی شمال اسکو با 1516 تن سکنه، آب آن از چشمه و قنات و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)، این ده امروز به صورت قصبه یا شهرکی آباد و زیبا باخیابان و بازار و دیگر تأسیسات شهری درآمده است دهی است از دهستان فلاورد بخش لردگان شهرستان شهرکرد، واقع در 41هزارگزی جنوب خاوری لردگان با 920 تن سکنه، آب آن از چشمه و راه آن ماشین رو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10) دهی است از دهستان ابهررود بخش ابهر شهرستان زنجان، واقع در 21 هزارگزی جنوب ابهر با 180 تن سکنه، آب آن از چشمه و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی است از دهستان حومه بخش اسکو شهرستان تبریز، واقع در 2 هزارگزی شمال اسکو با 1516 تن سکنه، آب آن از چشمه و قنات و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)، این ده امروز به صورت قصبه یا شهرکی آباد و زیبا باخیابان و بازار و دیگر تأسیسات شهری درآمده است دهی است از دهستان فلاورد بخش لردگان شهرستان شهرکرد، واقع در 41هزارگزی جنوب خاوری لردگان با 920 تن سکنه، آب آن از چشمه و راه آن ماشین رو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10) دهی است از دهستان ابهررود بخش ابهر شهرستان زنجان، واقع در 21 هزارگزی جنوب ابهر با 180 تن سکنه، آب آن از چشمه و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
مقیاس، معیار، جمع موازین، اندازه، مقدار، سالم، سرحال، در علم نجوم هفتمین صورت فلکی منطقه البروج که درنیمکرۀ جنوبی قرار دارد، هفتمین برج از برج های دوازده گانه، برابر با مهر، ترازو، در موسیقی هر یک از جملات مساوی زمانی که در یک قطعۀ موسیقی پیاپی تکرار می شود و خطی عمود بر حامل آن ها را از یکدیگر جدا می کند
مقیاس، معیار، جمعِ موازین، اندازه، مقدار، سالم، سرحال، در علم نجوم هفتمین صورت فلکی منطقه البروج که درنیمکرۀ جنوبی قرار دارد، هفتمین برج از برج های دوازده گانه، برابر با مِهر، ترازو، در موسیقی هر یک از جملات مساوی زمانی که در یک قطعۀ موسیقی پیاپی تکرار می شود و خطی عمود بر حامل آن ها را از یکدیگر جدا می کند
آلات و ادوات آهنی از قبیل زرفین، حلقه، زنجیر در، قفل، کلید، کارد و چاقو عنّاب، میوه ای بزرگ تر از سنجد و به رنگ قرمز تیره که مصرف خوراکی و دارویی دارد، شیلان، جیلان، سیلانه، سنجد گرگان، تبرخون
آلات و ادوات آهنی از قبیل زرفین، حلقه، زنجیر در، قفل، کلید، کارد و چاقو عَنّاب، میوه ای بزرگ تر از سنجد و به رنگ قرمز تیره که مصرف خوراکی و دارویی دارد، شیلان، جیلان، سیلانِه، سِنجِد گُرگان، تَبَرخون
سفرۀ طعام، سفرۀ بزرگی که انواع خوراک ها برآن چیده می شود عنّاب، میوه ای بزرگ تر از سنجد و به رنگ قرمز تیره که مصرف خوراکی و دارویی دارد، چیلان، جیلان، سیلانه، سنجد گرگان، تبرخون شیلان کشیدن: گستردن سفرۀ طعام
سفرۀ طعام، سفرۀ بزرگی که انواع خوراک ها برآن چیده می شود عَنّاب، میوه ای بزرگ تر از سنجد و به رنگ قرمز تیره که مصرف خوراکی و دارویی دارد، چیلان، جیلان، سیلانِه، سِنجِد گُرگان، تَبَرخون شیلان کشیدن: گستردن سفرۀ طعام
محوطه ای معمولاً دایره ای شکل که چندین خیابان را به هم ارتباط می دهد مثلاً میدان مادر، زمین معمولاً وسیع بازی و ورزش مثلاً میدان اسب دوانی، کنایه از جنگ، نبرد، زمین جنگ و مبارزه مثلاً میدان جنگ، مکان فروش کالایی معیّن مثلاً میدان تره بار، مکان قابل رؤیت مثلاً میدان دید، محل و عرصۀ انجام یک کار مثلاً میدان فعالیت، میدان عمل، میدان دادن: کنایه از به کسی مجال و فرصت دادن که هر کار می خواهد بکند
محوطه ای معمولاً دایره ای شکل که چندین خیابان را به هم ارتباط می دهد مثلاً میدان مادر، زمین معمولاً وسیع بازی و ورزش مثلاً میدان اسب دوانی، کنایه از جنگ، نبرد، زمین جنگ و مبارزه مثلاً میدان جنگ، مکان فروش کالایی معیّن مثلاً میدان تره بار، مکان قابل رؤیت مثلاً میدان دید، محل و عرصۀ انجام یک کار مثلاً میدان فعالیت، میدان عمل، میدان دادن: کنایه از به کسی مجال و فرصت دادن که هر کار می خواهد بکند
خار اشتر، تلخه وینوک (عدس تلخ) خارشتر، عدس تلخه ، درختچه ایست با خارهای بی شمار از تیره پروانه واران و از دسته گل ابریشم ها که از آن نیز صمغ عربی بدست میاورند درخت صمغ عربی درخت ام غیلان طلح اقاقیای نیلوتیک. درختی است خاردار
خار اشتر، تلخه وینوک (عدس تلخ) خارشتر، عدس تلخه ، درختچه ایست با خارهای بی شمار از تیره پروانه واران و از دسته گل ابریشم ها که از آن نیز صمغ عربی بدست میاورند درخت صمغ عربی درخت ام غیلان طلح اقاقیای نیلوتیک. درختی است خاردار
تثنیه مثل: دو مثل، دو امری که مشارک باشند در حقیقتی واحد از آن روی که ایشان چنین باشند چون انسان و اسب که مختلفانند و جسمیت ایشان هر دو متماثلانند و بالاخره مثلان دو چیزی هستند که هر یک از آنها جانشین دیگری شود مانند دو سیاهی در مقابل متخلفان که هیچ یک جانشین دیگری نمیشوند مانند سیاهی وسفیدی و حرکت و سکون
تثنیه مثل: دو مثل، دو امری که مشارک باشند در حقیقتی واحد از آن روی که ایشان چنین باشند چون انسان و اسب که مختلفانند و جسمیت ایشان هر دو متماثلانند و بالاخره مثلان دو چیزی هستند که هر یک از آنها جانشین دیگری شود مانند دو سیاهی در مقابل متخلفان که هیچ یک جانشین دیگری نمیشوند مانند سیاهی وسفیدی و حرکت و سکون
گوهر ارزسنگ روانگی روان شدن، بینی چک وینیزک (گویش گیلکی) روان شدن آب دماغ، سوزاک از بیماری ها روان شدن آب خون و غیره، جریان آب و جز آن روانی. شیره ای که از خرمای رسیده بچکد، نوعی دوشاب
گوهر ارزسنگ روانگی روان شدن، بینی چک وینیزک (گویش گیلکی) روان شدن آب دماغ، سوزاک از بیماری ها روان شدن آب خون و غیره، جریان آب و جز آن روانی. شیره ای که از خرمای رسیده بچکد، نوعی دوشاب
در بوستان چاپ نولکشور (هند) 1925 ص 208 چنین آمده: سمیلان جو بر نگیرد قدم وجودیست بی منفعت چون عدم و در حاشیه نوشته: سمیلان به فتح یکم و کسر دوم آنچه مثل نوباوه ها که بعد از درویدن کشت جو و غیره برآید و بار نیاورد و بی منفعت باشد، بر نگیرد قدم. یعنی پای بر ندارد مراد نمی بالد و پا نمیگیرد یعنی گل و لای سیل که هر جا مانده است و جاری نیست وجود بی منفعت است که حکم عدم دارد زیرا که از او نفع به کسی (نمی رسد) ولی این قول مقنع نیست. در بوستان به اهتمام امیر خیزی تبریز 1310 ص 10 بیت به همین طرز آمده و در حاشیه سمیلان نوشته شده: بقیه آب در ته حوض و غیره در نسخه چاپ فروغی این بیت آمده اما در نسخه چاپ قریب حذف شده. با آنکه در مقدمه همین چاپ (ص لط) درج گردیده آقای فرزان سمیلان را حدسا به چوشمال تصحیح کرده اند و شملال در عربی شتر تندرو است ولی هیچیک از نسخ موجود این صورت را ندارد
در بوستان چاپ نولکشور (هند) 1925 ص 208 چنین آمده: سمیلان جو بر نگیرد قدم وجودیست بی منفعت چون عدم و در حاشیه نوشته: سمیلان به فتح یکم و کسر دوم آنچه مثل نوباوه ها که بعد از درویدن کشت جو و غیره برآید و بار نیاورد و بی منفعت باشد، بر نگیرد قدم. یعنی پای بر ندارد مراد نمی بالد و پا نمیگیرد یعنی گل و لای سیل که هر جا مانده است و جاری نیست وجود بی منفعت است که حکم عدم دارد زیرا که از او نفع به کسی (نمی رسد) ولی این قول مقنع نیست. در بوستان به اهتمام امیر خیزی تبریز 1310 ص 10 بیت به همین طرز آمده و در حاشیه سمیلان نوشته شده: بقیه آب در ته حوض و غیره در نسخه چاپ فروغی این بیت آمده اما در نسخه چاپ قریب حذف شده. با آنکه در مقدمه همین چاپ (ص لط) درج گردیده آقای فرزان سمیلان را حدسا به چوشمال تصحیح کرده اند و شملال در عربی شتر تندرو است ولی هیچیک از نسخ موجود این صورت را ندارد