جدول جو
جدول جو

معنی مکاییل - جستجوی لغت در جدول جو

مکاییل(مَ)
جمع واژۀ مکیال. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به مکیال شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مکابیز
تصویر مکابیز
(پسرانه)
مگابیز، نام یکی از سرداران داریوش پادشاه هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مخاذیل
تصویر مخاذیل
مخذول ها، سرافکنده ها، خوارها، جمع واژۀ مخذول
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معاییر
تصویر معاییر
معیارها، مقیاس ها و آلات سنجش، اندازه ها، پیمانه ها، سنگهای محک و ترازوها برای سنجش طلا، جمع واژۀ معیار
فرهنگ فارسی عمید
شاخه ای در علم فیزیک که به بررسی نیروهای مختلف و تاثیر آن ها بر اجسام می پردازد، کسی که کارش تعمیر ماشین آلات است، مکانیسین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اکالیل
تصویر اکالیل
اکلیل ها، تاج ها، افسرها، دیهیم ها، جمع واژۀ اکلیل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مکایدت
تصویر مکایدت
مکر کردن، حیله کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مثاقیل
تصویر مثاقیل
مثقال ها، مقادیر کم، جمع واژۀ مثقال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مکاتیب
تصویر مکاتیب
مکتوب ها، نوشته شده ها، نامه ها، جمع واژۀ مکتوب
فرهنگ فارسی عمید
(عَ)
پنجۀ شیر. (از منتهی الارب). پنجه های شیر، واحد آن عکزوله است. (از اقرب الموارد). پنجه های شیر. (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ اکلیل. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جمع واژۀ اکلیل به معنی تاجها. سربندها. افسرها. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به اکلیل شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ مکیال. (دهار). جمع واژۀ مکیال به معنی پیمانه است. (غیاث) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ مشیاط. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). یقال: ناقه مشیاط و ابل مشاییط. (اقرب الموارد). رجوع به مشیاط شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ مکسال. (مهذب الاسماء). رجوع به مکسال شود
لغت نامه دهخدا
(مُ یِ)
پیماینده و آنکه پیمانه می کند. (ناظم الاطباء). با یکدیگر پیماینده. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به مکایله شود
لغت نامه دهخدا
(مَ یِ)
جمع واژۀ مکیل و مکیله. (اقرب الموارد) (المنجد). رجوع به مکیل و مکیله شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از اکالیل
تصویر اکالیل
جمع اکلیل، افسرها بساک ها جمع اکلیل سر بندها تاجها افسرها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکایده
تصویر مکایده
بد اندیشی بد سگالی ترفندگری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عکازیل
تصویر عکازیل
بچه شیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکایدت
تصویر مکایدت
خدعه، حیله، مکر
فرهنگ لغت هوشیار
فند شناسی فرانسوی کوشار در زبان فارسی این واژه را به جای مکانیسین به کار می برند علم حرکات و شناسایی توازن و تعادل بین نیروها و بکاربردن قوانین آنها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقاییس
تصویر مقاییس
جمع مقیاس، اندازه ها جمع مقیاس اندازه ها مقیاسها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکاتیب
تصویر مکاتیب
جمع مکتوب، نیپیک ها نامه ها جمع مکتوب نامه ها نوشته ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفاعیل
تصویر مفاعیل
جمع مفعول: مفعولها، یکی از اوزان عروضی است
فرهنگ لغت هوشیار
جمع معیار، اندازه ها زر کش ها جمع معیار: عیارها اندازه ها: میخواست تا بر معاییر اشعار عرب و عجم... واقف شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محاذیل
تصویر محاذیل
جمع محذول، خوار شدگان فرومایگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مثاقیل
تصویر مثاقیل
جمع مثقال: مثاقیل سه گونه مثقال نزد مروارید فروشها معروف است
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مخذول خوار شدگان خذلان دیدگان فرومایگان: بعد از آن ملاحده مخاذیل بر کیارق را کارد زدند مهلک نبود و اثر نکرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکایده
تصویر مکایده
((مُ یِ دَ یا دِ))
بداندیشی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مکایدت
تصویر مکایدت
((مُ یِ دَ))
مکر کردن، حیله کردن
فرهنگ فارسی معین
((مِ))
شاخه ای از علم فیزیک که موضوع آن بررسی انرژی و نیرو و تأثیر آن ها بر اجسام است، ماشینی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مکاتیب
تصویر مکاتیب
((مَ))
جمع مکتوب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اکالیل
تصویر اکالیل
افسرها، بساک ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مکانیک
تصویر مکانیک
بسته کار
فرهنگ واژه فارسی سره
نیرنگ بازی
دیکشنری اردو به فارسی