جدول جو
جدول جو

معنی مچه - جستجوی لغت در جدول جو

مچه
برغست، گیاهی بیابانی و خودرو مانند اسفناج با برگ های درشت و گل های ریز سفید یا سرخ رنگ که مصرف خوراکی دارد و خام و پختۀ آن خورده می شود
پژند، هنجمک، هجند، مجّه، بلغس، بلغست، یبست، ورغست، فرغست
تصویری از مچه
تصویر مچه
فرهنگ فارسی عمید
مچه
(مَ چَ / چِ)
لب (در دیلمان). (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، چانه. زنخ (در رشت). (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
مچه
(مُ چَ / چِ)
پلک چشم. ج، مچگان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مچه
(مُچْ چَ /چِ)
برغست را گویند و آن گیاهی است بهاری مانند اسفناج که در آشها کنند. (برهان) (آنندراج). مجه. برغست. (ناظم الاطباء). کملول. پژند. (یادداشت به خطمرحوم دهخدا). و رجوع به برغست و مجه و پژند شود
لغت نامه دهخدا
مچه
گیاهی است خودرو و بیابانی با گل های ریز و سفید مانند اسفناج که در پختن بعضی از خوراک ها بکار می رود، برغست، ورغست، بلغست، پژند، بلغس، هنجمک
تصویری از مچه
تصویر مچه
فرهنگ فارسی معین
مچه
نوعی درختچه، پوزه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مهچه
تصویر مهچه
شیئی به شکل هلال از جنس طلا یا نقره که بر سر علم، گنبد یا قبه نصب می کردند، ماهچه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مله
تصویر مله
نوعی پنبۀ زرد رنگ، نوعی پارچۀ خاکی رنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مره
تصویر مره
بار، دفعه، شماره، تعداد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخچه
تصویر مخچه
قسمت کوچکی از مغز با دو نیمکره که در پایین مخ قرار دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بچه
تصویر بچه
کودک، طفل، فرزند، کنایه از کم تجربه، خام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خمچه
تصویر خمچه
خم کوچک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مچه وا
تصویر مچه وا
آشی که با برغست درست کنند، برغست وا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مته
تصویر مته
ابزاری که نجار با آن چوب و تخته را سوراخ می کند، پرما، ماهه، بهرمه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماچه
تصویر ماچه
ماده (سگ یا خر) مثلاً ماچه خر، ماچه سگ
فرهنگ فارسی عمید
(مُچْ چَ / چِ)
آشی باشد که از مچه پزند، چه وا به معنی آش است و مچه گیاهی باشد خودرو و بهاری شبیه به اسفناج که به عربی قنابری خوانند. (برهان) (آنندراج). آش برغست. برغست وا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(دُ چَ / چِ)
دم کوچک مانند دم مرغ و دم طاوس. (ناظم الاطباء). دم کوتاه را گویند. (برهان) (آنندراج). دم خرد: و آن یکی روشن که به دمچۀ او (دجاجه) است ردف خوانند. (التفهیم)، ساقۀ کوچک، سبد چوبی، خاشاک، هر گیاه سه برگه مانند یونجه و شبدر. (ناظم الاطباء)، دنبلیچه. دمغزه. (یادداشت مؤلف) : و چون گاو کشته بودند پاره ای از آن دمچۀ او برداشتند. (ترجمه تفسیر طبری). ابوالفتوح رازی در تفسیردر این مورد افزوده است: ضحاک گفت زبانش بود سعید جبیر گفت دمغزه بود مجاهد گفت دنبالش بود، دنبالۀ هر چیز را گفته اند. (برهان) (آنندراج).
- دمچۀ چشم، دنبالۀ چشم:
زنخش چیست یکی گوی بلورین در مشک
ابرویش چیست دو چوگان طلی کرده نگار
دمچۀ چشم کدام است و دماوند کدام
حلقۀ زلف کدام است و کدام است تتار.
انوری.
، دم دانۀ انگور. دم بادام. دم گردوو غیره. (یادداشت مؤلف). چوب خرد که پاره میوه ها را به خوشه یا شاخ پیوندد. چنبه. جمبه. قمع. ذفروق. (یادداشت مؤلف) : فصیط، دمچۀ خرما. (منتهی الارب)، بادزنی که از موی اسب سازند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نَ چَ / چِ)
در اصطلاح عثمانیان، آلمان. (یادداشت مؤلف). رجوع به نمسه شود، اطریش. (یادداشت مؤلف). رجوع به نمسه شود
لغت نامه دهخدا
(سُ چَ / چِ)
به معنی سمج است که خانه زیر زمین و نقب و جای گوسفندان باشد در کوه یا در صحرا. (برهان). رجوع به سمج شود
لغت نامه دهخدا
(تَ چَ / چِ)
تنچه و توشه دان و خرجین. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خُ چَ / چِ)
خم کوچک. (ناظم الاطباء). خنبچه. خنبک. (یادداشت بخط مؤلف) :
گل خمچه اش نزد طراح جام
بعقل مخمر برآورده خام
بود خمچه قسمی ز خم لیک خرد
توانش ببزم بزرگان نبرد.
ملاطغرا (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اچه
تصویر اچه
برادر بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زچه
تصویر زچه
از چه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بچه
تصویر بچه
کدام، بکدام فرزند، کودک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مچه وا
تصویر مچه وا
آشی که با مچه پزند آش برغست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دمچه
تصویر دمچه
دم کوچک کوتاه، دنباله هر چیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مزه
تصویر مزه
طعم
فرهنگ واژه فارسی سره
نام مرتعی در شیرگاه
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی خربزه ی زردرنگ و دراز را گویند
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی در راستوپی سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی علف صحرایی که دام از خوردن آن اکراه نماید
فرهنگ گویش مازندرانی
صدای ناشی از غذا خوردن
فرهنگ گویش مازندرانی
نمد کوچک، غذای غیر مأکول در اثر ماندن یا کپک زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
گل نشکفته غنچه
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی تابستانی در جنوب حصارچال در منطقه ی علم کوه کلاردشت
فرهنگ گویش مازندرانی