- مُصَاب
- مبتلا به، مجروح شد
معنی مُصَاب - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

مصبّ ها، محل هایی که آب رودخانه وارد دریا می شود، جاهای ریزش آب، جمع واژۀ مصبّ
جمع مصب، پیله ها پیلگان رنج رسیده رنجور، تموکیده (به هدف رسیده)، راست آمده جمع مصب
یأس، ناامیدی
دست یافتنی، موجود است
محکوم، محکوم شد
فلج کننده، معلول
پیاده رو، عابر پیاده
شوخی پردازی، شوخی
تحقیرآمیز، توهین شده
پرفشاری خون، او تحت فشار است