معنی مُعَاق
مُعَاق
فلج کننده، معلول
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با مُعَاق
مَعَاق
مَعَاق
فَلَج شُدِه، مَعلول
دیکشنری عربی به فارسی
دُعَاء
دُعَاء
دُعا، یِک دُعا
دیکشنری عربی به فارسی
مُتَاح
مُتَاح
دَست یافتَنی، مُوجود اَست
دیکشنری عربی به فارسی
مُدَان
مُدَان
مَحکوم، مَحکوم شُد
دیکشنری عربی به فارسی
مُعَاقِب
مُعَاقِب
تَنبِیه کُنَندِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُعَادٍ
مُعَادٍ
ضِد، خَصمانِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُصَاب
مُصَاب
مُبتَلا بِه، مَجروح شُد
دیکشنری عربی به فارسی
مُشَاة
مُشَاة
پیادِه رُو، عابِر پیادِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُزَاح
مُزَاح
شوخی پَردازی، شوخی
دیکشنری عربی به فارسی