- موهن
- ضعیف کننده، سست کننده، خوار کننده، توهین آمیز
معنی موهن - جستجوی لغت در جدول جو
- موهن
- نیمی از شب این واژه در فارسی برابر با خوار ساز زبون کننده به کار می رود در تازی واژه مهین آرشی نزدیک به آن دارد و برابر است با خوار سست واژه موهون نیز چنین آرشی دارد موهن در آنندراج و لاروس نیامده است. خوار کننده سست و ضعیف کننده، زننده توهین آمیز: (کلمات موهن بر زبان راند. {توضیح موهن بر وزن} موجر {که معمولا بمعنی اهانت کننده استعمال میشود در لغت بمعنی ضعیف کننده است. در زبان عربی بجای آن} مهین {گویند (صحاح)
- موهن ((مُ هِ))
- خوارکننده، ضعیف کننده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث موهن
ایده
باورمند
سست ترین
سست شدن
چرب کننده، چربی دار
یقین دارنده، یقین کننده
وطن، زادگاه، زادبوم، خانه، قبیله، خانمان
متدین، با ایمان، از نام های خداوند، کنایه از خطابی معترضانه به مردان، چهلمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای هشتادوپنج آیه
چرب چرب شده چاپلوس متملق. چرب کرده، به روغن طلا کرده. چربی دار، طلاکننده بروغن، چرب کننده. روغندان چربزبان چاپلوس روغندان چربیدار، چرب کننده روغنمال: ابزار روغن مالی
یقین دارنده و پندارنده
جای، بودنگاه، اقامتگاه، آرامگاه
فرانسوی یخرفت
بانگی نیاخوان آنکه اذان گوید بانگ نماز گوینده، جمع موذنین: ناگاه موذن بانگ نماز می کرد. آگاهی دهنده، اعلام کننده
در وهم و غلط اندازنده و برده و برنده خیال را به چیزی که قصد آن نباشد
بخشش و عطا
باور دار گرویده کسی که بخدا و رسول ایمان آورده دارنده ایمان با ایمان برویده گرویده، جمع مومنون مومنین: اگر مومن بود او را رزق دهد در دنیا و مزد بزرگوار در آخرت. گرونده به خدای تعالی، قبول کننده شریعت، دیندار و متدین
وطن، مسکن، مقام و زاد بوم و آرامگاه
اذان گو
سست، لاغر، ضعیف
در وهم اندازنده
وطن، میهن، زادگاه
Devout, Pious