معنی موذن
- موذن
- اذان گو
واژههای مرتبط با موذن
موذن
- موذن
- بانگی نیاخوان آنکه اذان گوید بانگ نماز گوینده، جمع موذنین: ناگاه موذن بانگ نماز می کرد. آگاهی دهنده، اعلام کننده
موذن
- موذن
- اذان گو
متضاد: اقامه گو
مومن
- مومن
- باورمند
توذن
- توذن
- حیله کردن، صرف کردن
موقن
- موقن
- یقین دارنده، یقین کننده
موذی
- موذی
- اذیت کننده، آزار رساننده
موهن
- موهن
- ضعیف کننده، سست کننده، خوار کننده، توهین آمیز
مومن
- مومن
- متدین، با ایمان، از نام های خداوند، کنایه از خطابی معترضانه به مردان، چهلمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای هشتادوپنج آیه
ماذن
- ماذن
- جمع ماذنه، گلدسته ها جمع ماذنه محلهای اذان مناره ها
