غده ایست در میان فاق پاچه گوسفند و گاو که عوام معتقدند هر کس آنرا بخورد چشمش موی زاید در می آورد و باید پیش از پختن یا پس از پخته شدن پاچه آنرا بیرون آورد، انتهای هر چیز: (فلان کس تا مو دزدش بما فرو کرد) (یعنی کلاه گشادی سر ما گذاشت)
غده ایست در میان فاق پاچه گوسفند و گاو که عوام معتقدند هر کس آنرا بخورد چشمش موی زاید در می آورد و باید پیش از پختن یا پس از پخته شدن پاچه آنرا بیرون آورد، انتهای هر چیز: (فلان کس تا مو دزدش بما فرو کرد) (یعنی کلاه گشادی سر ما گذاشت)
ادب آموزنده ادب آموز تربیت کننده مربی، جمع مودبین. ادب کننده و سرزنش کننده، معلم از ریشه پارسی ادب آموخته ادبدان از ریشه پارسی ادب آموز پرورنده ادب آموخته تربیت یافته: تاکمالی که در او منظور بود او را حاصل شود مانند اسب مودب وباز معلم. . ، جمع مودبین
ادب آموزنده ادب آموز تربیت کننده مربی، جمع مودبین. ادب کننده و سرزنش کننده، معلم از ریشه پارسی ادب آموخته ادبدان از ریشه پارسی ادب آموز پرورنده ادب آموخته تربیت یافته: تاکمالی که در او منظور بود او را حاصل شود مانند اسب مودب وباز معلم. . ، جمع مودبین
پرداخته، چم (مفهوم) درونه پردازنده تادیه شده پرداخته، مفاد مفهوم: بموجب مودای: قل سیرو افی الارض... مراحل تجارت و اکتساب پیموده... تادیه کننده پردازنده: به مودیان اخطار شد هر چه زودتر مالیات معوقه را بپردازند. . ادا کننده و گزارنده و پردازنده حق کسی را، خراج گذار، وام دار
پرداخته، چم (مفهوم) درونه پردازنده تادیه شده پرداخته، مفاد مفهوم: بموجب مودای: قل سیرو افی الارض... مراحل تجارت و اکتساب پیموده... تادیه کننده پردازنده: به مودیان اخطار شد هر چه زودتر مالیات معوقه را بپردازند. . ادا کننده و گزارنده و پردازنده حق کسی را، خراج گذار، وام دار