- موجع
- دردناک، بدرد آورنده، دردآور
معنی موجع - جستجوی لغت در جدول جو
- موجع ((جِ))
- به دردآورنده، دردناک
- موجع
- وجیع، دردناک
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بزنگاه، هنگام
جایگاه
درست انگاشته، پذیرفتنی
انگیزه، مایه
بازیابه، بن مایه
دردمند و رنجور گردیدن
محل قرار گرفتن چیزی
بخش شده، پراکنده شده
نالنده از درد، دردمند
سخن دارای سجع و قافیه
آزمند و حریص شده به چیزی
پراکنده کننده، پخش کننده
به ودیعت نهنده، امانت گذارنده
مختصر، کوتاه، کلام کوتاه و مختصر
به ودیعت نهاده شده، امانت گذاشته شده
به وجود آورنده، ایجاد کننده، آفریننده
ویژگی نوشته ای که مهر یا امضا شده، مهر و امضا شده
خوابگاه، جای خوابیدن، اتاق خواب، تخت خواب، رخت خواب
کسی که ملکی را اجاره بدهد، اجاره دهنده، کرایه دهنده
دردمند شدن، دردناک شدن، از درد نالیدن، شکوه از درد کردن، برای کسی اندوه خوردن و اظهار همدردی کردن
چیزی که برای کسب اطلاعات به آن مراجعه می کنند
مجتهد جامع الشرایطی که در زمینۀ امور دینی اطلاعات کامل دارد
محل بازگشت، بازگشتن
مرجع تقلید: عالم روحانی که مردم در تکالیف شرعیه از او تقلید می کنند
مجتهد جامع الشرایطی که در زمینۀ امور دینی اطلاعات کامل دارد
محل بازگشت، بازگشتن
مرجع تقلید: عالم روحانی که مردم در تکالیف شرعیه از او تقلید می کنند
جای بازگشت، بازگشت گاه
سخن با قافیه
خوابگاه، آرامگاه گور خوابگاه: ... نه چون گله و رمه گوسفندانم که م، جمع ومضجع بیک جای دارند، قبر آرامگاه، جمع مضاجع
توانگر وستیده گسترده وسعت داده شده، وسیع.} ، بعضی عروضیان متکلف بجای فع سببی بر فاعلاتن افزایند و آنرا توسیع خوانند چنانکه فاعلاتن را فاعلییاتن کنند و آنرا موسع خوانند و الحق این تصرفی فاسد و استادیی جاهلانه است) (المعجم. مد. چا. 39، 8: 1)
پخش کننده، پراکنده کننده
آزمند و حریص گردانیده به چیزی
جای افتادن و جای واقع شدن
جای نهادن چیزی، نهادگاه
پدرود شده، آسایشجوی: اسپ پدرود کننده ودیعت نهاده امانت گذاشته شده
صاحب جاه و مقام
آبگیر مغاک آبگیر، بیمگاه ترسگاه گودالی که در آن آب ایستد، جای ترس و بیم