جدول جو
جدول جو

معنی مواعین - جستجوی لغت در جدول جو

مواعین
(مَ)
جمع واژۀ ماعون. (ناظم الاطباء). جمع واژۀ ماعون به معنی اثاث و لوازم خانه. (یادداشت مؤلف) : افتتاح دکاکین آهنگری خواه حلبی سفید که مادۀ اقسام اوعیه و مواعین و سماورهای بزرگ و کوچک است... (المآثر و آلاثار ص 101)
لغت نامه دهخدا
مواعین
جمع ماعون، مانه ها، کاچار ها، اسباب و لوازم خانه
تصویری از مواعین
تصویر مواعین
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مواعید
تصویر مواعید
میعادها، جای وعده کردن ها، زمان وعده کردن ها، وعده گاه ها، میعادگاه ها، جمع واژۀ میعاد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موازین
تصویر موازین
میزان ها، مقیاس ها، معیارها، اندازه ها، مقدارها، سالم ها، سرحال ها، ترازوها، جمع واژۀ میزان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خواقین
تصویر خواقین
خاقان ها، لقب پادشاهان چین و ترکستان، شاهنشاهان، جمع خاقان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قوانین
تصویر قوانین
قانونها، مقررات و احکامی که از طرف دولت و مجلس برای برقراری نظم و اداره کردن امور جامعه وضع شود، جمع واژۀ قانون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجانین
تصویر مجانین
مجنون ها، دیوانگان، جمع واژۀ مجنون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طواحین
تصویر طواحین
طاحون ها، آسیا ها، جمع واژۀ طاحون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ملاعین
تصویر ملاعین
ملعون ها، راندگان و دور شدگان از نیکی و رحمت، لعن و نفرین شده ها، جمع واژۀ ملعون
فرهنگ فارسی عمید
(مَ)
جمع واژۀ میضنه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به میضنه شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ میعاس. (ناظم الاطباء) (المنجد). رجوع به میعاس شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ میزان. (آنندراج) (غیاث) (ناظم الاطباء) ، موازین شرع، قواعد آن:
چون من سخن به شاهین برسنجم
آفاق و انفسند موازینم.
ناصرخسرو.
در اعتبار موازین و مکایل احتساب بلیغ می کرد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 439). و رجوع به میزان شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
وعده ها و موعودها و وعده داده شده ها و چیزهای وعده کرده شده. (ناظم الاطباء). جمع واژۀ میعاد است که به معنی وعده کردن باشد. (غیاث) (آنندراج) : او قابوس را فروگذاشت و آن مواعید خلاف کرد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 260). و رمندگان را از اطراف و اکناف عالم به مواثیق عهد و مواعید لطف باز آورند. (مرزبان نامه ص 173).
ساقیا آمدن عید مبارک بادت
وان مواعید که کردی مرواد از یادت.
حافظ (دیوان چ قزوینی - غنی ص 14).
، جمع واژۀ میعاد، جای وعده و زمان وعده. (غیاث) (آنندراج). و رجوع به میعاد شود
لغت نامه دهخدا
(طَ)
جمع واژۀ طاعون. (منتهی الارب). رجوع به طاعون شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ ملعون. (غیاث) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). جمع واژۀ ملعون. رانده و دور کرده از نیکی و رحمت. (آنندراج) : ملاعین حصار غور برجوشیدند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 111). آن ملاعین گرم درآمدند. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 112). چون شب تاریک شد آن ملاعین بگریختند. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 113). بسیار از آن ملاعین کشته شدند. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 113).
بر حب آل احمد شاید گر
لعنت همی کنند ملاعینم.
ناصرخسرو.
فلک نخواند به آواز لشکر منصور
بر آن ملاعین جز کل من علیها فان.
عثمان مختاری (دیوان چ همایی ص 358).
لاچین که چو او لعب نماید به ملاعب
گوید اجل اندر دل اعدای ملاعین.
عثمان مختاری (ایضاً ص 436).
مقتدای شیاطین و پیشوای جنود ملاعین بود. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 79). در حرکت آمد و روی به جانب آن ملاعین آورد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 349). او را از دست ملاعین بستدند. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 351). ابلیس را که به قول اصح از آن ملاعین بود و عزازیل نام داشت با فوجی از صبیان اسیر ساختند. (حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 14). و رجوع به ملعون شود
لغت نامه دهخدا
جمع خاتون، تازی از ترکی بانوان، زنان پرده نشین، زنان بزرگ، بانوان امرا
فرهنگ لغت هوشیار
جماعتی از مردم کوفه که با مخالفین امام حسین (ع) ساخته و در جنگ بر خلاف آن حضرت شرکت کرده بودند پس از مرگ یزید و استعفای پسرش از کرده خود پشیمان شده توبه کردند و نام خود را توابین گذاشتند و قسم خوردند که به خونخواهی آنحضرت قیام کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توامین
تصویر توامین
تثنیه توام. دو همزاد، دو همراه دو قرین
فرهنگ لغت هوشیار
جمع خان، از ریشه ترکی ساخته فارسی گویان سروران میران جمع خان خانان پادشاهان امیران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شواهین
تصویر شواهین
جمع شاهین، از پارسی شاهین ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضباعین
تصویر ضباعین
جمع ضبعان، نر کفتاران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خواقین
تصویر خواقین
جمع خاقان، از ریشه ترکی شاهنشاهان جمع خاقان خاقانان پادشاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اواوین
تصویر اواوین
جمع ایوان، از پارسی ایوان ها کاخ ها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع دیوان، بمعنی اداره و دفتر کار وزارتخانه در قدیم و دفتر محاسبه، دفتر حساب، و بمعنی فراهم آمدن کتب و کتابت و شعر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موازین
تصویر موازین
جمع میزان، ترازو ها سنجه ها اندازه ها جمع میزان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مواعید
تصویر مواعید
جمع میعاد، پشت گاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موزعین
تصویر موزعین
جمع موزع در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملاعین
تصویر ملاعین
جمع ملعون، گجستگان جمع ملعون: (مقتدای لشکر شیاطین و پیشوای جنود ملاعین بود) (مرزبان نامه 1317 ص 81) جمع ملعون، رانده و دور کرده از نیکی و رحمت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طواعین
تصویر طواعین
جمع طاعون، مرگی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طواعیه
تصویر طواعیه
طاعت و بندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موازین
تصویر موازین
((مَ))
جمع میزان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مواعید
تصویر مواعید
((مَ))
جمع میعاد، وعده ها، موعودها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ملاعین
تصویر ملاعین
((مَ))
جمع ملعون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قوانین
تصویر قوانین
آساها
فرهنگ واژه فارسی سره
میعادها، وعده گاهها، وعده ها، قول ها
فرهنگ واژه مترادف متضاد