جدول جو
جدول جو

معنی مهرکنی - جستجوی لغت در جدول جو

مهرکنی(مُ کَ)
حکاکی و شغل حکاک. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مهرمنیر
تصویر مهرمنیر
(دخترانه)
مهر (فارسی) منیر (عربی) خورشید روشن و درخشان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مهرانه
تصویر مهرانه
(دخترانه)
مرکب از مهر (محبت یا خورشید) + انه (پسوند نسبت)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مهربانی
تصویر مهربانی
محبت، دوستی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهرگانی
تصویر مهرگانی
مهرگان، در موسیقی از الحان سی گانۀ باربد، برای مثال چو نو کردی نوای مهرگانی / ببردی هوش خلق از مهربانی (نظامی۱۴ - ۱۸۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهمانی
تصویر مهمانی
جمع شدن عده ای با رابطۀ خانوادگی یا دوستی در مکانی که میزبان تعیین کرده، ضیافت
مهمانی دادن: کسانی را دعوت کردن، مهمانی ساختن
مهمانی کردن: کسانی را دعوت کردن، مهمانی ساختن، مهمانی دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تهرانی
تصویر تهرانی
از مردم تهران، مربوط به تهران، تهیه شده در تهران
فرهنگ فارسی عمید
(مِ)
قسمی از تراش و اندام قلم. (نوروزنامه ص 94)
لغت نامه دهخدا
(دَ کُ)
مهرکننده. کسی که بر مهر و نگین نقش یا نام حک کند. حکاک
لغت نامه دهخدا
جمع مشرک، هنباز گیران چند خداییان جمع مشرک در حالت نصبی و جری (درفارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهمانی
تصویر مهمانی
ضیافت، سور، میهمانی، دعوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهر کن
تصویر مهر کن
کسی که مهر و نگین کند حکاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهربانی
تصویر مهربانی
نوازش، محبت، رحمت، رئوف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهرجوی
تصویر مهرجوی
جوینده مهربانی
فرهنگ لغت هوشیار
عمل و شغل مهر کن حکاکی، عمل و شغل مهر کن حکاکی، مهر کنی یا قالب سازی حک مهر است برای قلمکاری و آن باین ترتیب است که ابتدا روی قطعه ای از کنده گلابی (مقطع تنه درخت) نقاشانی که تبحر دارند و کارشان طراحی نقشه های قلمکار است نقشی را که میخواهند روی پرده قلمکار بیندازند طراحی میکنند. بعد کسی که کارش قالب تراشی است و با استادی بسیار بوسیله اسباب و ادوات مخصوص این کار میتواند باسانی هر نقشی را که بدستش بدهند روی قطعه چوب کنده گلابی در آورد بکندن قالب مشغول میشود و در ظرف چند روز گاه چند هفته با مهارت و ظرافت قابل ملاحظه ای قالب را حک میکند. پس از آنکه صورت نقاشی شده را روی چوب حک کرد آن وقت قالب آماده برای استفاده است. باید در نظر داشت که برای هر یک از رنگهایی که در یک نقش قلمکار بکار میرود احتیاج بیک قالب مجزا دارند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهرگانی
تصویر مهرگانی
نوایی است از موسیقی قدیم
فرهنگ لغت هوشیار
جمع محرک، بر انگیختگان، جمع محرک، انگیختاران جنبانندگان جمع محرک در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)، جمع محرک در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قبرکنی
تصویر قبرکنی
شغل و عمل قبرکن گورکنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آهرمنی
تصویر آهرمنی
منسوب به آهرمن اهریمنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادرکنی
تصویر ادرکنی
مرا دریاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گهر کنی
تصویر گهر کنی
عمل و شغل گوهر کن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهرگانی
تصویر مهرگانی
خزانی، پاییزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مهرگانی
تصویر مهرگانی
نام لحن بیست و پنجم باربد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آهرمنی
تصویر آهرمنی
((هَ مَ))
شیطانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ادرکنی
تصویر ادرکنی
((اَ رِ))
به من کمک کن، مرا دریاب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مهرازی
تصویر مهرازی
معماری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مهربانی
تصویر مهربانی
عطوفت، لطف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مهربانی
تصویر مهربانی
Kindheartedness, Tenderheartedness, Kindness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مهربانی
تصویر مهربانی
bondade, gentileza, ternura
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مهربانی
تصویر مهربانی
dobroć, życzliwość, czułość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مهربانی
تصویر مهربانی
доброта , мягкосердечие
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مهربانی
تصویر مهربانی
доброта , ніжність серця
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مهربانی
تصویر مهربانی
goedhartigheid, vriendelijkheid, zachtaardigheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مهربانی
تصویر مهربانی
Herzensgüte, Freundlichkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مهربانی
تصویر مهربانی
bondad, amabilidad, ternura
دیکشنری فارسی به اسپانیایی