جدول جو
جدول جو

معنی مهرانی

مهرانی(مِ)
قسمی از تراش و اندام قلم. (نوروزنامه ص 94)
لغت نامه دهخدا

واژه‌های مرتبط با مهرانی

مهرگانی

مهرگانی
مهرگان، در موسیقی از الحان سی گانۀ باربد، برای مِثال چو نو کردی نوای مهرگانی / ببردی هوش خلق از مهربانی (نظامی۱۴ - ۱۸۰)
مهرگانی
فرهنگ فارسی عمید

مهمانی

مهمانی
جمع شدن عده ای با رابطۀ خانوادگی یا دوستی در مکانی که میزبان تعیین کرده، ضیافت
مهمانی دادن: کسانی را دعوت کردن، مهمانی ساختن
مهمانی کردن: کسانی را دعوت کردن، مهمانی ساختن، مهمانی دادن
مهمانی
فرهنگ فارسی عمید