جدول جو
جدول جو

معنی مهدم - جستجوی لغت در جدول جو

مهدم(مُ دِ)
ناقه مهدم، ماده شتر سخت آزمند گشن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مهدم(مَ دُ)
پرنده ای است صاحب مخلب و دم او ابلق می باشد و آن را پر تیر سازند. (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج) (از جهانگیری) (از ناظم الاطباء) :
گه کنی تیر چرخ را مرغش
گه کنی زاغ شام را مهدم.
امیرخسرو (از جهانگیری).
، کبوتری که تمام پر او سیاه و دم اوسفید باشد. (از برهان) (از انجمن آرا) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مهدم
پرنده ایست صاحب مخلب و دم او ابلق میباشد و او را پر تیر سازند (برهان)، کبوتری که تمام پرش سیاه و دمش سفید باشد (برهان) : (گه کنی نسر چرخ را مرعش گه کنی زاغ شام را مهدم) (جها) توضیح با ماخذی که در دست بود این دو پرنده را نشناختیم
فرهنگ لغت هوشیار
مهدم((مَ دُ))
پرنده ای است صاحب مخلب و دم او ابلق می باشد و او را پر تیر سازند، کبوتری که تمام پرش سیاه و دمش سفید باشد
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مهدی
تصویر مهدی
(پسرانه)
هدایت شده، نام امام دوازدهم شیعیان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از همدم
تصویر همدم
هم نفس، هم صحبت، مونس، همنشین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منهدم
تصویر منهدم
ویران، خراب، ازهم ریخته، ویران شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مقدم
تصویر مقدم
هنگام آمدن، وقت قدم نهادن، از سفر باز آمدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مقدم
تصویر مقدم
پیش رفته، پیش افتاده، پیش فرستاده شده، مقابل مؤخّر
کنایه از پیش رو، جلو
مقدم داشتن: کسی یا چیزی را پیش انداختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهدی
تصویر مهدی
نام قائم مقام منتظر در نزد شیعیان، کسی که خداوند او را به سوی حق هدایت نموده، هدایت شده، ارشاد شده
فرهنگ فارسی عمید
مهدی در فارسی: رهنموده رهشناس، از نام های تازی بر مردان، هوشیدر سوشیانس: سوشیانت رهنمود یا پیامبری که در واپسین زمان پدید خواهد آمد رهنمود دوازدهم (عج) ارمغان آورده هدایت شده ارشاد گردیده، نامی است از نامهای مردان. هدیه داده شده هدیه آورده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهدوم
تصویر مهدوم
ویران شده و خراب شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهدد
تصویر مهدد
بیم کننده، تهدید کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مودم
تصویر مودم
راست کننده، دوستی دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهتم
تصویر مهتم
غم خوار اندوه مند، توجه کننده بکاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهام
تصویر مهام
جمع مهم، ماتکوران جمع مهم کارهای سخت امور عظیم و دشوار: (و به موعد مهام و شیم بارقه شام بر مرقبه انتظار نشسته)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهندم
تصویر مهندم
ظریف و استوارکرده، تراشیده و صیقلی: (بر سر این ستونها طاقها زده است بدو جانب همه از سنگ مهندم)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همدم
تصویر همدم
قرین، دوست، ندیم، هم نفس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منهدم
تصویر منهدم
ویران شونده، خراب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقدم
تصویر مقدم
باز آمدن، قدوم، از جائی باز آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملدم
تصویر ملدم
احمق، پر گوشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مندم
تصویر مندم
پشیمانی
فرهنگ لغت هوشیار
نابود کننده، تهی دست درویش نیاز مند اعدام کننده نابود سازنده، فقیر تهی دست درویش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مردم
تصویر مردم
آدمی، انس، انسان، آدمیزاده، بشر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متهدم
تصویر متهدم
ویران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهدم
تصویر تهدم
ویرانی، بد زبانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مردم
تصویر مردم
((مَ دُ))
انسان، آدمی، مردمک چشم، جمع مردمان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معدم
تصویر معدم
((مُ دِ))
اعدام کننده، نابود سازنده، فقیر، تهیدست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مقدم
تصویر مقدم
((مُ دِ))
اقدام کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مقدم
تصویر مقدم
((مُ قَ دَّ))
پیش رفته، پیش افتاده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مقدم
تصویر مقدم
((مَ دَ))
جای قدم نهادن، از سفر یا از جایی بازآمدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مهدی
تصویر مهدی
((مُ دا))
هدیه داده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از همدم
تصویر همدم
انیس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از منهدم
تصویر منهدم
نابود
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مردم
تصویر مردم
خلق، ملت
فرهنگ واژه فارسی سره