معنی مقدم مقدم پیش رفته، پیش افتاده، پیش فرستاده شده، مقابل مؤخّرکنایه از پیش رو، جلومقدم داشتن: کسی یا چیزی را پیش انداختن تصویر مقدم فرهنگ فارسی عمید