جدول جو
جدول جو

معنی مهابه - جستجوی لغت در جدول جو

مهابه(عُ)
ترسیدن کسی. (از منتهی الارب). ترسیدن. هیب. هیبت. (از ناظم الاطباء). رجوع به هیب و هیبت شود
لغت نامه دهخدا
مهابه(مَ بَ)
ترس و پرهیز، بزرگی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به مهابت شود
لغت نامه دهخدا
مهابه
مهابت در فارسی: سهمگنی، سترگی
تصویری از مهابه
تصویر مهابه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مهابت
تصویر مهابت
(پسرانه)
بزرگی، هیبت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مثابه
تصویر مثابه
اندازه، درجه
منزلت، پایه، جایگاه، جای گرد آمدن، محل اجتماع مردم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهامه
تصویر مهامه
مهمّه ها، بیابان ها، دشتهای بی آب و علف، جمع واژۀ مهمّه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهابت
تصویر مهابت
سهمگینی، بزرگی و شکوه، شوکت، ترساندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشابه
تصویر مشابه
چیزی که شبیه چیز دیگر باشد، مانند، همانند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهابط
تصویر مهابط
مهبط ها، محل هبوط ها، جاهای فرود آمدن، جمع واژۀ مهبط
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهامه
تصویر مهامه
جمع مهمه، هامون ها، بیابانهای خشک، دشتهای پهناور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهابت
تصویر مهابت
ترساندن، شوکت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهابذه
تصویر مهابذه
پریدن، شتابان رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهابط
تصویر مهابط
جمع مهبط، فرودگان جمع مهبط
فرهنگ لغت هوشیار
مهارت در فارسی: هوشناسی آتاوی افزار مندی، فرهختکاری زبر دستی کار دانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهابل
تصویر مهابل
جمع مهبل، دهانه زهدان ها چوز دهانه ها جمع مهبل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهانه
تصویر مهانه
مهانت در فارسی: خواری خوار گشتگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهابه
تصویر شهابه
شیر آبه شیر آبکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معابه
تصویر معابه
معابه در فارسی عیب: آک عیب، جمع معایب
فرهنگ لغت هوشیار
بانگ زدن، ترساندن، فرا خوانی به شتاب بانگ زدن نهیب زدن، ترساندن ترسانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مثابه
تصویر مثابه
جای بازگشتن، جای گرد آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
مذابه در فارسی مونث مذاب: گدازه بخسیده مونث مذاب: مواد مذابه آتشفشانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشابه
تصویر مشابه
مانند، آبرو، یکسان، شبیه، مثل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مثابه
تصویر مثابه
((مَ بِ یا بَ))
جایگاه، منزلت، رتبه، درجه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشابه
تصویر مشابه
((مُ بِ))
مثل و مانند، دارای شباهت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مهامه
تصویر مهامه
((مَ مِ))
جمع مهمه، مهمهه، بیابان های خشک، دشت های ویران و خالی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مهابت
تصویر مهابت
((مَ بَ))
بیم، ترس، شکوه، عظمت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشابه
تصویر مشابه
همانند، همتا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مشابه
تصویر مشابه
Same, Alike, Similar
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مشابه
تصویر مشابه
semelhante, mesmo, similar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مشابه
تصویر مشابه
ähnlich, gleich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مشابه
تصویر مشابه
podobny, ten sam
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مشابه
تصویر مشابه
похожий , одинаковый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مشابه
تصویر مشابه
схожий , такий самий , подібний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مشابه
تصویر مشابه
gelijk, hetzelfde, vergelijkbaar
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مشابه
تصویر مشابه
similar, mismo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی