دلوی است خرد که بر سر چوبی دراز بندند و بدان آب کشند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج، منازف. (ناظم الاطباء) ، هر چیز که بدان آب کشند. (از اقرب الموارد)
دلوی است خرد که بر سر چوبی دراز بندند و بدان آب کشند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج، منازف. (ناظم الاطباء) ، هر چیز که بدان آب کشند. (از اقرب الموارد)
استخوان دهنده کسی را برای مغز برآوردن. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، ملخ پر از بیضه کننده وادی را. (آنندراج) (ازمنتهی الارب). ملخی که در وادی تخم می گذارد و آن را پر از تخم می کند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، کفانندۀ حنظل جهت دانه. (آنندراج) (ازمنتهی الارب). آنکه حنظل را می کفاند و می شکافد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به انقاف شود
استخوان دهنده کسی را برای مغز برآوردن. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، ملخ پر از بیضه کننده وادی را. (آنندراج) (ازمنتهی الارب). ملخی که در وادی تخم می گذارد و آن را پر از تخم می کند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، کفانندۀ حنظل جهت دانه. (آنندراج) (ازمنتهی الارب). آنکه حنظل را می کفاند و می شکافد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به اِنقاف شود
پاکیزه زشتی رفته پاک کننده، پاک داننده پاک کرده شده، پاک پاکیزه: (و آفریدگار همگان را پاک و منزه دانی از جفت و فرزند و انباز) (کشف اسرار 546: 2) پاک کننده، پاک داننده، سالکی که ذات حق را بصفت تنزیه شناسد و از حیثیت ظهور در مناظر ندیده و ندانسته باشد
پاکیزه زشتی رفته پاک کننده، پاک داننده پاک کرده شده، پاک پاکیزه: (و آفریدگار همگان را پاک و منزه دانی از جفت و فرزند و انباز) (کشف اسرار 546: 2) پاک کننده، پاک داننده، سالکی که ذات حق را بصفت تنزیه شناسد و از حیثیت ظهور در مناظر ندیده و ندانسته باشد
پاک بزرگ بلند دراز بلند و دراز (چنانکه بر همه چیز از بالا مشرف باشد) : (و هر روز منزلت وی در قبول و اقبال شریف تر و درجت وی در احسان و انعام منیف تر می شد) (کلیله. مصحح مینوی. 74)
پاک بزرگ بلند دراز بلند و دراز (چنانکه بر همه چیز از بالا مشرف باشد) : (و هر روز منزلت وی در قبول و اقبال شریف تر و درجت وی در احسان و انعام منیف تر می شد) (کلیله. مصحح مینوی. 74)
کشیدنگاه بر کنده: گیاه کشیدنگاه (کمان) : (از آن روز باز که در قوس رجا منزعی و در عرصه امل متسعی بود... تا امروز وصیت می کرده ام) (نفثه المصدور. چا . 55- 54) (مقایسه شود با لم یبق فی القوس منزع یعنی کار بنهایت رسید)
کشیدنگاه بر کنده: گیاه کشیدنگاه (کمان) : (از آن روز باز که در قوس رجا منزعی و در عرصه امل متسعی بود... تا امروز وصیت می کرده ام) (نفثه المصدور. چا . 55- 54) (مقایسه شود با لم یبق فی القوس منزع یعنی کار بنهایت رسید)
دور از خرد، دور از بن، دور از سنگ (وزن شعر) دور شونده از اصل، تغییر یافته از لحاظ وزن عروضی شعری که وزن آن مختل و خارج از قاعده عروضی باشد: (بیت فرومایه این منزحف قافیه هرزه آن شایگان) (خاقانی. سج. 343)
دور از خرد، دور از بن، دور از سنگ (وزن شعر) دور شونده از اصل، تغییر یافته از لحاظ وزن عروضی شعری که وزن آن مختل و خارج از قاعده عروضی باشد: (بیت فرومایه این منزحف قافیه هرزه آن شایگان) (خاقانی. سج. 343)
خانک خن اسپنج ما نیشت نشیمک آوارش نشستک خانه سرای، فرودگاه بار افکن تیم فرود آمده فرو رسیده جای فرود آمدن در سفر مرحله، مسافت بین دو توقفگاه مسافران (در قدیم)
خانک خن اسپنج ما نیشت نشیمک آوارش نشستک خانه سرای، فرودگاه بار افکن تیم فرود آمده فرو رسیده جای فرود آمدن در سفر مرحله، مسافت بین دو توقفگاه مسافران (در قدیم)