- مناقص
- منقصت ها، کمی و کاستی ها، جمع واژۀ منقصت
معنی مناقص - جستجوی لغت در جدول جو
- مناقص
- جمع منقصه، کاستی ها جمع منقصت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ارزان خرید
با هم رقابت کردن در کم کردن قیمت چیزی، کم کردن
کم کردن، چیزی را بکمترین قیمت خریدن مقابل مزایده، جمع مناقصات. مناقصه در فارسی: ارزانخرید
کم کردن، چیزی را بکمترین قیمت خریدن مقابل مزایده، جمع مناقصات
شکننده
مخالف، ضد
مخالف، ضد
منقبت ها، هنرها و کارهای نیکو که موجب ستایش شود، چیزهایی که مایه فخر و مباهات باشد، شعرهایی که در ستایش کسی به ویژه بزرگان دین سروده شده است، جمع واژۀ منقبت
نا تمام و ناقص
در شکننده، نا سازگار شکننده نقض کننده، مخالف، ضد نقیض
جمع منقبت، ستایش انگیزان ناز مایه ها جمع منقبت آنچه موجب ستودگی گردد از خصلتهای نیک و هنرها: (و فضایل ذات بزرگ و مناقب خاندان مبارک شاهانشاهی را شرحی و بسطی داده شود) (کلیله. مصحح مینوی. 10)، اصطلاحا} مناقب {برای مدایح ایمه شیعه و} فضایل {برای مداحان خلفای راشدین بکار رفته
کم کننده، کم شونده
شکننده، نقض کننده، مخالف، ضد، نقیض
آنچه کامل نیست مثلاً اطلاعات ناقص، معیوب مثلاً عضو ناقص، چیزی یا کسی که به حد کمال نرسیده
پناهجای، گریز گاه، جنبیدن، باز پس شدن، درنگ کردن، گریز گریختن، گریز: (شک نیست که طریق خلاص و مناص از خصمان بی محابا ما را همین است که بداغ بندگی تو موسوم شویم) (مرزبان نامه. 1317 ص 173)
ناتمام، ناکامل، نیمه کاره، نادرست
((قِ))
فرهنگ فارسی معین
ناتمام، نارسا، مقابل کامل
ناقص العقل: کنایه از کم خرد و احمق
ناقص الاعضاء: کنایه از کسی که در اعضای بدنش نقصی باشد
ناقص الخلقه: کنایه از آن که دارای نقص مادرزادی باشد
ناقص العضو: آن که عضوی از اعضای بدنش ناقص باشد
ناقص العقل: کنایه از کم خرد و احمق
ناقص الاعضاء: کنایه از کسی که در اعضای بدنش نقصی باشد
ناقص الخلقه: کنایه از آن که دارای نقص مادرزادی باشد
ناقص العضو: آن که عضوی از اعضای بدنش ناقص باشد
فرار، گریز
Bungling, Lacking, Imperfect, Inadequate, Injudicious, Partial, Scraggly
desajeitado, imperfeito, inadequado, imprudente, carente, parcial, desleixado
torpe, imperfecto, inadecuado, imprudente, carente, parcial, desaliñado
niezdarny, niedoskonały, niewystarczający, nierozważny, brakujący, częściowy, niechlujny
неуклюжий , несовершенный , неадекватный , неразумный , отсутствующий , частичный , неопрятный
незграбний , неповний , недостатній , нерозважливий , частковий , неприглядний
onhandig, imperfect, inadequate, ondoordacht, tekortkomend, gedeeltelijk, slordig
tollpatschig, unvollkommen, unzureichend, unklug, mangelnd, teilweise, struppig
maladroit, imparfait, inadéquat, imprudent, manquant, partiel, hirsute
goffo, imperfetto, inadeguato, imprudente, mancante, parziale, disordinato
अनाड़ी , अपूर्ण , अपर्याप्त , अति उत्साही , अभावग्रस्त , आंशिक , अस्तव्यस्त
অবশিষ্ট , অসম্পূর্ণ , অপর্যাপ্ত , অদূরদর্শী , অভাবগ্রস্ত , আংশিক , অপরিষ্কার
beceriksiz, kusurlu, yetersiz, akılsızca, eksik, kısmi, dökülen
서투른 , 불완전한 , 부적절한 , 경솔한 , 부족한 , 부분적인 , 지저분한