مناقص مناقص جَمعِ واژۀ منقصه. (از اقرب الموارد) (المنجد). جَمعِ واژۀ منقصت. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به منقصه و منقصت شود لغت نامه دهخدا
مناقب مناقب منقبت ها، هنرها و کارهای نیکو که موجب ستایش شود، چیزهایی که مایه فخر و مباهات باشد، شعرهایی که در ستایش کسی به ویژه بزرگان دین سروده شده است، جمعِ واژۀ منقبت فرهنگ فارسی عمید
مناقصه مناقصه کم کردن، چیزی را بکمترین قیمت خریدن مقابل مزایده، جمع مناقصات. مناقصه در فارسی: ارزانخرید فرهنگ لغت هوشیار