جدول جو
جدول جو

معنی مناصحت - جستجوی لغت در جدول جو

مناصحت
نصیحت کردن، اندرز دادن
تصویری از مناصحت
تصویر مناصحت
فرهنگ فارسی عمید
مناصحت
نصیحت کردن اندرز دادن، اندرز گویی
تصویری از مناصحت
تصویر مناصحت
فرهنگ لغت هوشیار
مناصحت
((مُ ص حَ))
همدیگر را نصیحت کردن
تصویری از مناصحت
تصویر مناصحت
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مناکحت
تصویر مناکحت
عقد ازدواج بستن، زناشویی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مناطحت
تصویر مناطحت
شاخ زدن بیکدیگر، دفع کردن، شاخ زنی، دفع مدافعه: (و بی مناطحه و مقابله از محامات ثغر اسلام و محافظت بیضه ملک تفادی نمودند) (المعجم. مد. چا. 5: 1)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مناصفت
تصویر مناصفت
دو نیمه کردن دو بخش کردن نیما نیم کردن، دو نیمگی
فرهنگ لغت هوشیار
مناصحه و مناصحت در فارسی: پند گویی نصیحت کردن اندرز دادن، اندرز گویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مناکحت
تصویر مناکحت
نکاح کردن (زن را)، عقد زناشویی، بدست خود کاری کردن مباشرت: (اگر چه در مناکحت شغل استیفای کفاف کفایت اعتبار کردن واجب بود تزجیه وقت را و الضرورات تبیح المحظورات بدو تفویض فرمودند) (نفثه المصدور. چا. 78)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مناکحت
تصویر مناکحت
((مُ کِ حَ))
نکاح، ازدواج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مناصح
تصویر مناصح
نصیحت کننده، پنددهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مناصح
تصویر مناصح
پند گوی، پندنده، نصیحت کننده، پند دهنده: (... و استرضا جوانب از موالف و مجانب و اقارب و اباعد... و مناطق و مناصح... باتمام رسانید) (مرزبان نامه. . 1317 ص 180)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مناصح
تصویر مناصح
((مُ ص))
نصیحت کننده، پند دهنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مناسبت
تصویر مناسبت
فراخور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مناجات
تصویر مناجات
راز و نیاز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ممازحت
تصویر ممازحت
مزاح کردن، شوخی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مناهضت
تصویر مناهضت
مقاومت کردن در جنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مناجزت
تصویر مناجزت
با هم جنگیدن، مبارزه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منادات
تصویر منادات
یکدیگر را خواندن و آواز دادن، با یکدیگر در انجمن نشستن و مشورت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منافات
تصویر منافات
ناسازگاری، تضاد، مخالف هم بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معاصرت
تصویر معاصرت
با کسی هم عصر بودن، هم زمان بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسامحت
تصویر مسامحت
اهمال، کوتاهی، گذشت، ملاحظه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منافثت
تصویر منافثت
زیر گوشی با کسی حرف زدن، هم راز شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ممالحت
تصویر ممالحت
با هم نان ونمک خوردن، به هم اعتماد کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مناغات
تصویر مناغات
با کسی خوش زبانی کردن و او را مسرور کردن، عشق بازی کردن با زنان، مغازله کردن با زن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مناجات
تصویر مناجات
رازونیاز کردن، راز دل خود را به کسی گفتن، رازگویی و عرض نیاز به درگاه خدا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مناسبت
تصویر مناسبت
با هم نسبت داشتن، خویشی داشتن، هم شکل شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منازلت
تصویر منازلت
با هم پیکار کردن، در میدان با حریف جنگیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منافقت
تصویر منافقت
دورویی کردن، نفاق ورزیدن، به هم خیانت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منادمت
تصویر منادمت
همنشینی کردن، با یکدیگر به باده گساری نشستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مناهبت
تصویر مناهبت
برابر هم دویدن در مسابقه، به سخن گرفتن، غارت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مناطحه
تصویر مناطحه
شاخ زدن به یکدیگر، کنایه از پیکار کردن، نبرد کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مناضلت
تصویر مناضلت
در تیراندازی مقابله کردن و دفاع کردن، مجادله کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متناصح
تصویر متناصح
یکدیگر را پند دهنده و نصیحت کننده
فرهنگ لغت هوشیار
گرد شخصی (یا اشخاصی) یا محلی را فرا گرفتن بطوری که رابطه او (آنان) با خارج قطع گردد در حصار گرفتن: طول ایام محاصره در صورت مکابره زیاد باعث شدت عدوات غازیان عاقبت اندیش زندیه با صاحبان استشاره است. یا محاصره بری. محاصره ناحیه یا کشوری از راه خشکی. یا محاصره بحری. محاصره ناحیه یا کشوری از راه دریا و قطع رابطه آن با دیاری آزاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخاصمت
تصویر مخاصمت
خصومت و پیکار و دشمنی و عداوت
فرهنگ لغت هوشیار