- منادی
- پیام آور
معنی منادی - جستجوی لغت در جدول جو
- منادی
- منادا در فارسی: بانگیده بانگنده ندا داده شده خوانده شده، خبر یا حکمی که جارچی در ملا عام با صدای بلند ابلاغ کند، اسمی که پس از حرف ندا آید: ای مرد، یا حسین، جار زدن توضیح در امثال عبارت} منادی کردند {که در نظم و نثر قدیم آمده بصیغه اسم مفعول - یعنی بفتح دال و الف آخر است - و آن مصدر میمی} نادیه {است و بمعنی ندا میباشد ولی اغلب آنرا} منادی {بصیغه اسم فاعل - یعنی مکسور - خوانند (دکتر خیام پور. نداب 3- 2 ص 2- 101) ندا کننده، جار زننده جارچی
- منادی ((مُ))
- جار زننده، جارچی
- منادی ((مُ دا))
- ندا داده شده، خوانده شده، خبری که با جار زدن اعلام می کنند، اسمی که پس از حرف ندا بیاید
- منادی
- ندا کننده، جارچی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
همدیگر را خواندن
ندیم، هم صحبت، همدم، همنشین
طرد کننده، نیست کننده، مخالف
در دستور زبان کسی که خوانده شده است
آشکار کننده، ظاهر کننده
کنایه از رعایت کننده
مبادی آداب: کسی که آداب معاشرت را رعایت می کند
کنایه از رعایت کننده
مبادی آداب: کسی که آداب معاشرت را رعایت می کند
مبداء ها، آغاز ها، جمع واژۀ مبداء
پختن شیرینی، شیرینی پزی، فروختن شیرینی، شیرینی فروشی، مغازه ای که در آن شیرینی، خشکبار، شکلات و مانند آن به فروش می رسد
منهیّ ها، کارهایی که در شرع از آن نهی شده، نهی شده ها، جمع واژۀ منهیّ
غند سازی غندگر ی، شیرینی فروش
جمع مبداء، آغازها، اصل و بنیاد
مهیا و آماده شده رسنده، رسا ننده رسنده و اصل، رساننده
دشمنی کننده دشمن دشمنی کننده، دشمن عدو: سرش رسیده بماه بر ببلندی وان معادی بزیر ماهی پنهان. (رودکی)
بر اندازنده نابود کننده، ناساز نیسان نیست کننده نفی کننده طرد کننده، مخالف ضد. یا منافی عفت. آنچه که مخالف با عفت باشد
جمع منهی (غیاث) باز داشته شده ها نهی شده ها: (در عنفوان جوانی... که مجال وساوس شیطانی فسیح تر باشد و میدان هواجس جسمانی بسیط تر از مناکر و مناهی دست بداشته است) (المعجم. مد. چا 11: . 1)
شیوه مانی دبیره مانی منسوب به مانی مانوی. یا خط منانی. خط مانوی
همدم همنشین هم پیاله همنشین هم صحبت
راز و نیاز کننده مناجات کننده راز و نیاز کننده
منسوب به منات: (یک جفت دستبند سه مناتی و سینه ریز ده مناتی) (شام. 72)
شیرینی پزی، دکان قناد، دکان شیرینی فروشی
دشمنی کننده
مناجات کننده
تابع مذهب عنادیه