جدول جو
جدول جو

معنی مناخب - جستجوی لغت در جدول جو

مناخب
(مَ خِ)
جمع واژۀ منخوب. (اقرب الموارد). رجوع به منخوب شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مناصب
تصویر مناصب
منصب ها، مقام ها، رتبه ها، پایه ها، شغلهای رسمی، جمع واژۀ منصب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منتخب
تصویر منتخب
انتخاب شده، برگزیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مناخل
تصویر مناخل
منخل ها، غربال ها، پرویزن ها، جمع واژۀ منخل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مناخر
تصویر مناخر
منخرها، بینی ها، سوراخهای بینی، جمع واژۀ منخر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مناکب
تصویر مناکب
منکب ها، بیخ های بازو و کتف، شانه ها، ناحیه ها و کرانه ها، جمع واژۀ منکب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مناقب
تصویر مناقب
منقبت ها، هنرها و کارهای نیکو که موجب ستایش شود، چیزهایی که مایه فخر و مباهات باشد، شعرهایی که در ستایش کسی به ویژه بزرگان دین سروده شده است، جمع واژۀ منقبت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مناسب
تصویر مناسب
هم شکل، نزدیک به هم
درخور، شایسته، سزاوار، لایق، خورند، ارزانی، مستحقّ، فراخور، بابت، شایان، خورا، فرزام، صالح، اندرخور، سازوار، محقوق، باب، شایگان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مناکب
تصویر مناکب
جمع منکب، بازو ها دوش ها جمع منکب کتفها دوشها: (و بجلابیب مواهب خاطر مناکب مثالب عبارت آنرا بپوشانید) (روضه العقول مقدمه مرزبان نامه. . 1317 ص ز)، کرانه ها، نقبای قوم، چهار پر بال مرغ بعد از قوادم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مناخر
تصویر مناخر
جمع منخر، سوراخ های بینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مناخل
تصویر مناخل
جمع منخل، گر بال ها آرد بیز ها جمع منخل
فرهنگ لغت هوشیار
جمع منقبت، ستایش انگیزان ناز مایه ها جمع منقبت آنچه موجب ستودگی گردد از خصلتهای نیک و هنرها: (و فضایل ذات بزرگ و مناقب خاندان مبارک شاهانشاهی را شرحی و بسطی داده شود) (کلیله. مصحح مینوی. 10)، اصطلاحا} مناقب {برای مدایح ایمه شیعه و} فضایل {برای مداحان خلفای راشدین بکار رفته
فرهنگ لغت هوشیار
بر گزیده بر گزیننده، پوست کننده بر گزیده ویچیده (از ویچتک) بر گزیننده برگزیده انتخاب شده. برگزیننده انتخاب کننده، جمع منتخبین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مناسب
تصویر مناسب
جور، در خور فرا خور، شایسته موافق درخور، مشابه همانند
فرهنگ لغت هوشیار
جمع منصب، پایه ها، پایگاهان، رتبه ها، درجه ها، ارباب ها، اصحاب مناصب، درجه داران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مناصب
تصویر مناصب
((مَ ص))
جمع منصب، رتبه ها، درجه ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مناسب
تصویر مناسب
((مُ س))
هم شکل، موافق و سازگار، سزاوار، شایسته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مناقب
تصویر مناقب
((مَ قِ))
جمع منقبت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مناکب
تصویر مناکب
((مَ کِ))
جمع منکب، کتف ها، دوش ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منتخب
تصویر منتخب
((مُ تَ خَ))
برگزیده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منتخب
تصویر منتخب
برگزیده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مناسب
تصویر مناسب
درخور، پسندیده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مناسب
تصویر مناسب
Appropriate, Fit, Befitting, Convenient, Decent, Fitting, Opportune, Seemly, Suitable, Wellsuited
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مناسب
تصویر مناسب
approprié, pratique, décent, en forme, opportun, convenable
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مناسب
تصویر مناسب
apropiado, adecuado, conveniente, decente, apto, oportuno, decoroso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مناسب
تصویر مناسب
উপযুক্ত , উপযুক্ত , সুবিধাজনক , যথাযথ , মানানসই , উপযুক্ত , উপযুক্ত , উপযুক্ত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مناسب
تصویر مناسب
उपयुक्त , उपयुक्त , सुविधाजनक , योग्य , फिट , योग्य
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مناسب
تصویر مناسب
appropriato, adeguato, conveniente, decente, adatto, opportuno, decoroso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مناسب
تصویر مناسب
відповідний , підходящий , зручний , пристойний , придатний , відповідний , підходящий , підходящий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مناسب
تصویر مناسب
angemessen, passend, bequem, anständig, geeignet, günstig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مناسب
تصویر مناسب
geschikt, passend, handig, deftig, opportuun, fatsoenlijk
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مناسب
تصویر مناسب
подходящий , удобный , достойный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مناسب
تصویر مناسب
odpowiedni, wygodny, przyzwoity
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مناسب
تصویر مناسب
apropriado, adequado, conveniente, decente, apto, oportuno, digno
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مناسب
تصویر مناسب
sesuai, nyaman, layak, cocok, tepat waktu, pantas
دیکشنری فارسی به اندونزیایی