جدول جو
جدول جو

معنی ملکت - جستجوی لغت در جدول جو

ملکت
پادشاهی، سلطنت، سرزمین پادشاهی
تصویری از ملکت
تصویر ملکت
فرهنگ فارسی عمید
ملکت
پادشاهی
تصویری از ملکت
تصویر ملکت
فرهنگ لغت هوشیار
ملکت
((مُ کَ))
پادشاهی، سلطنت، کشور، مملکت
تصویری از ملکت
تصویر ملکت
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مملکت
تصویر مملکت
کشور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مملکت
تصویر مملکت
کشور، پادشاهی، قلمرو پادشاهی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مملکت
تصویر مملکت
حوزه پادشاهی، کشور: (مملکت ایران - 3. {ایالت و ولایت: (... مثل راه شوسه شهر شوش تا همدان و راه شوسه واقعه در مملکت مازندران.) (الماثرو الاثار. 96)، جمع ممالک، توضیح در عربی بفتح و ضم لام هر دو آمده در تداول فارسی بکسر لام هم مستعمل است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مملکت
تصویر مملکت
((مَ لَ کَ))
کشور، پادشاهی، سلطنت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ملکه
تصویر ملکه
(دخترانه)
همسر پادشاه، شهبانو
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ملکا
تصویر ملکا
(پسرانه)
پادشاه، نام مردی مجتهد در مسیحیت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ملکه
تصویر ملکه
شهبانو
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ملکوت
تصویر ملکوت
پادشاهی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ملکوت
تصویر ملکوت
عالم فرشتگان، عالم غیب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ملکه
تصویر ملکه
قدرت و توانایی کاری یا سرعت ادراک که در اثر تمرین و ممارست در طبیعت انسان متمکن و جایگزین شود
ملک و قدرت
صفت راسخ در نفس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسکت
تصویر مسکت
ساکت کننده، خاموش کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماکت
تصویر ماکت
نمونۀ کوچکی از یک وسیله، ساختمان، اتومبیل و موارد دیگر که قبل از شروع پروژۀ ساخت، برای نمایش آن، تهیه می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ملکه
تصویر ملکه
پادشاه زن، زن پادشاه، زوجۀ شاه، شهبانو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موکت
تصویر موکت
نوعی فرش که از الیاف مصنوعی بافته می شود
فرهنگ فارسی عمید
کارخانه و غیره که با چوب و مقوا سازند و تغییرات لازم را در آن نهند و سپس مطابق همان نمونه ساختمان را برآورند، کارگاه
فرهنگ لغت هوشیار
مسجد: تو مشرف تری ز هر مردم همچو بیت الحر ز هر مزکت. (سوزنی رشیدی) یا مزکت آدینه. مسجد جمعه مسجد جامع: با چنین ماه چنین جشن بود همچو در مزکت آدینه سرای. (فرخی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسکت
تصویر مسکت
فرو نشان فرو نشاننده خاموش کننده خاموش کننده ساکت کننده
فرهنگ لغت هوشیار
بنگرید به ملاط گلی که برای مالیدن روی دیوار سازند، مخلوطی از شن و ماسه و آهک که در ساختمان بکار برند، ماده ای که فواصل خشتها و آجرهای بنایی را بوسیله آن پر کنند: (همه از خشتهاء آهنین و ملاط روی گداخته کرده) (مجمل التواریخ القصص 491) اصطلاح بنایی، ملات گلی است نرم که با آن جزرهای تمیز و نماهای آجری و روی کار را می چینند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملیت
تصویر ملیت
قومیت، صفات ملتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملذت
تصویر ملذت
شهوت، خوشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملکیت
تصویر ملکیت
مالکیت و تصرف و تملک
فرهنگ لغت هوشیار
ملکی در فارسی: فرشتگی هیری کشوری منسوب به ملک یا معاملات ملکی. داد و ستدهای مربوط به زمینهای مزروعی و غیر آن، زمین و ملک متعلق باشخاص: (زمینی بمساحت... ملکی آقای... { منسوب به ملک کشوری مملکتی ولایتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملکه
تصویر ملکه
ملک و قدرت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملکوت
تصویر ملکوت
بزرگی و چیرگی، غزت و بزرگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملکات
تصویر ملکات
جمع ملکه، نیروها منش ها
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی فرش کرکدار پشمی یا از الیاف پشم گونه که روی زمین قرار میدهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماکت
تصویر ماکت
((کِ))
نمونه ای با ابعاد کوچک تر از هر چیز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسکت
تصویر مسکت
((مُ کِ))
خاموش کننده، ساکت کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ملیت
تصویر ملیت
((مِ یَّ))
قومیت، آنچه مربوط به قوم و ملت باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ملکیت
تصویر ملکیت
((مِ یَّ))
ملک بودن (رابطه ای است مشروع میان مالک و مملوک و ملک)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ملکه
تصویر ملکه
((مَ لَ کِ))
سرعت ادراک و دریافت ذهن، جمع ملکات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ملکه
تصویر ملکه
((مَ لَ))
زن پادشاه، شهبانو، زنی که پادشاه باشد، زنی که نمونه بارز یک خصوصیت ظاهری یا باطنی است، ملکه عصمت، ملکه زیبایی و مانند آن، جنس ماده بالغ و بارور در جامعه حشره های اجتماعی (زنبور عسل، موریانه، مورچه) که کار
فرهنگ فارسی معین