- ملکت
- پادشاهی، سلطنت، سرزمین پادشاهی
معنی ملکت - جستجوی لغت در جدول جو
- ملکت
- پادشاهی
- ملکت ((مُ کَ))
- پادشاهی، سلطنت، کشور، مملکت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کشور، پادشاهی، قلمرو پادشاهی
حوزه پادشاهی، کشور: (مملکت ایران - 3. {ایالت و ولایت: (... مثل راه شوسه شهر شوش تا همدان و راه شوسه واقعه در مملکت مازندران.) (الماثرو الاثار. 96)، جمع ممالک، توضیح در عربی بفتح و ضم لام هر دو آمده در تداول فارسی بکسر لام هم مستعمل است
شهبانو
پادشاهی
عالم فرشتگان، عالم غیب
قدرت و توانایی کاری یا سرعت ادراک که در اثر تمرین و ممارست در طبیعت انسان متمکن و جایگزین شود
ملک و قدرت
صفت راسخ در نفس
ملک و قدرت
صفت راسخ در نفس
ساکت کننده، خاموش کننده
نمونۀ کوچکی از یک وسیله، ساختمان، اتومبیل و موارد دیگر که قبل از شروع پروژۀ ساخت، برای نمایش آن، تهیه می شود
پادشاه زن، زن پادشاه، زوجۀ شاه، شهبانو
نوعی فرش که از الیاف مصنوعی بافته می شود
کارخانه و غیره که با چوب و مقوا سازند و تغییرات لازم را در آن نهند و سپس مطابق همان نمونه ساختمان را برآورند، کارگاه
مسجد: تو مشرف تری ز هر مردم همچو بیت الحر ز هر مزکت. (سوزنی رشیدی) یا مزکت آدینه. مسجد جمعه مسجد جامع: با چنین ماه چنین جشن بود همچو در مزکت آدینه سرای. (فرخی)
فرو نشان فرو نشاننده خاموش کننده خاموش کننده ساکت کننده
بنگرید به ملاط گلی که برای مالیدن روی دیوار سازند، مخلوطی از شن و ماسه و آهک که در ساختمان بکار برند، ماده ای که فواصل خشتها و آجرهای بنایی را بوسیله آن پر کنند: (همه از خشتهاء آهنین و ملاط روی گداخته کرده) (مجمل التواریخ القصص 491) اصطلاح بنایی، ملات گلی است نرم که با آن جزرهای تمیز و نماهای آجری و روی کار را می چینند
قومیت، صفات ملتی
شهوت، خوشی
مالکیت و تصرف و تملک
ملکی در فارسی: فرشتگی هیری کشوری منسوب به ملک یا معاملات ملکی. داد و ستدهای مربوط به زمینهای مزروعی و غیر آن، زمین و ملک متعلق باشخاص: (زمینی بمساحت... ملکی آقای... { منسوب به ملک کشوری مملکتی ولایتی
ملک و قدرت
بزرگی و چیرگی، غزت و بزرگی
جمع ملکه، نیروها منش ها
نوعی فرش کرکدار پشمی یا از الیاف پشم گونه که روی زمین قرار میدهند
((مَ لَ))
فرهنگ فارسی معین
زن پادشاه، شهبانو، زنی که پادشاه باشد، زنی که نمونه بارز یک خصوصیت ظاهری یا باطنی است، ملکه عصمت، ملکه زیبایی و مانند آن، جنس ماده بالغ و بارور در جامعه حشره های اجتماعی (زنبور عسل، موریانه، مورچه) که کار