جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مملکت

مملکت

مملکت
حوزه پادشاهی، کشور: (مملکت ایران - 3. {ایالت و ولایت: (... مثل راه شوسه شهر شوش تا همدان و راه شوسه واقعه در مملکت مازندران.) (الماثرو الاثار. 96)، جمع ممالک، توضیح در عربی بفتح و ضم لام هر دو آمده در تداول فارسی بکسر لام هم مستعمل است
مملکت
فرهنگ لغت هوشیار

مملکه

مملکه
مملکت در فارسی: شهر: شتر کشور از چنین کار هاست در کشور آسمان بی نم و زمین بی بر (سنائی) زاد بوم چنان مرد غریبم در جهان خوار به یاد زاد بوم خویش بیمار (گرگانی ویس و رامین)، کشور داری مملکت کشور
فرهنگ لغت هوشیار

مهلکت

مهلکت
مهلکه. مهلکه. جای هلاکت و نابودی: باشد که به حیلت از این مهلکت و خطر نجات یابم و برهم. (سندبادنامه ص 327). رجوع به مهلکه شود
لغت نامه دهخدا

مملکه

مملکه
فر و دبدبۀ پادشاهی. (ناظم الاطباء) ، موضع پادشاه یامواضعی که در ملک پادشاه باشد. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، میانۀ کشور. ج، ممالک، ممالیک. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

مملکه

مملکه
بنده ای که پدر و مادر وی بنده نباشد. یقال: هو عبد مملکه. (ناظم الاطباء). مقابل عبد قن. (یادداشت مرحوم دهخدا). بنده که پدر و مادرش بنده نبوده باشند. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا