پادام پرنده را گفته اند که نزدیک به دام بندند تا جانوران دیگر به هوای او آیند و در دام اوفتند و او را به عربی ملواح خوانند خروهه خرخشه خرخسه، بلند بالا لاغر اندام: زن، زود تشنه آلت کار اسباب صید، مرغی (مانند بوم) که بوسیله او مرغان دیگر را صید کنند: (گفت: دریغا اگر این مار را زنده بیافتمی هیچ ملواحی دام مخاریق دنیا را به ازین ممکن نشدی و بدان کسب بسیار کردمی) (مرزبان نامه. . 1317 ص 244)، خوردنیی که در دام گذارند تابطمع آن صید در دام افتد، بلند قامت و لاغر، زن زود لاغر شونده، زن چالاک
پادام پرنده را گفته اند که نزدیک به دام بندند تا جانوران دیگر به هوای او آیند و در دام اوفتند و او را به عربی ملواح خوانند خروهه خرخشه خرخسه، بلند بالا لاغر اندام: زن، زود تشنه آلت کار اسباب صید، مرغی (مانند بوم) که بوسیله او مرغان دیگر را صید کنند: (گفت: دریغا اگر این مار را زنده بیافتمی هیچ ملواحی دام مخاریق دنیا را به ازین ممکن نشدی و بدان کسب بسیار کردمی) (مرزبان نامه. . 1317 ص 244)، خوردنیی که در دام گذارند تابطمع آن صید در دام افتد، بلند قامت و لاغر، زن زود لاغر شونده، زن چالاک
جمع واژۀ لوح. (ترجمان علامه تهذیب عادل بن علی) (دهار). چیزهایی که پهن باشدمثل تخته ها خواه از چوب باشد و خواه از عاج و مس و آهن و غیره. (غیاث اللغات) (آنندراج). صفحات عریض ازچوب یا استخوان یا فلز یا سنگ و جز آن: سپیدرویم چون روز تا بمدحت تو سیاه کردم چون شب دفاتر و الواح. مسعودسعد. پیش مسند سلطان طارمی زده و الواح و عضادات آن بمسامیرو شفشهای زر استوار کرده. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1272 هجری قمری ص 334). هر شبی از دام تن ارواح را میرهانی میکنی الواح را. مولوی (مثنوی).
جَمعِ واژۀ لَوح. (ترجمان علامه تهذیب عادل بن علی) (دهار). چیزهایی که پهن باشدمثل تخته ها خواه از چوب باشد و خواه از عاج و مس و آهن و غیره. (غیاث اللغات) (آنندراج). صفحات عریض ازچوب یا استخوان یا فلز یا سنگ و جز آن: سپیدرویم چون روز تا بمدحت تو سیاه کردم چون شب دفاتر و الواح. مسعودسعد. پیش مسند سلطان طارمی زده و الواح و عضادات آن بمسامیرو شفشهای زر استوار کرده. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1272 هجری قمری ص 334). هر شبی از دام تن ارواح را میرهانی میکنی الواح را. مولوی (مثنوی).
جمع لوح، پلمه ها سلم ها جمع لوح. لوحها صفحه های فلزی سنگی یا چوبی، جزئی از بخش چهارم اقسام چهارگانه (آلات موسیقی) قدیم ایران و جزوی از سازهایی که برای هر صدا یک سیم دارند. در نوازندگی با الواح انگشتهای دست چپ بروی سیمها قرار نمیگیرد. در الواح برای ایجاد نغمه ثقیل کاسه بزرگ تنگ و از برای نغمه حاد مقابل آن لازم است
جمع لوح، پلمه ها سلم ها جمع لوح. لوحها صفحه های فلزی سنگی یا چوبی، جزئی از بخش چهارم اقسام چهارگانه (آلات موسیقی) قدیم ایران و جزوی از سازهایی که برای هر صدا یک سیم دارند. در نوازندگی با الواح انگشتهای دست چپ بروی سیمها قرار نمیگیرد. در الواح برای ایجاد نغمه ثقیل کاسه بزرگ تنگ و از برای نغمه حاد مقابل آن لازم است