جدول جو
جدول جو

معنی ملزوم - جستجوی لغت در جدول جو

ملزوم
چیزی که مورد لزوم است، ملتزم، لازم شده
تصویری از ملزوم
تصویر ملزوم
فرهنگ فارسی عمید
ملزوم
لازم گردیده شده
تصویری از ملزوم
تصویر ملزوم
فرهنگ لغت هوشیار
ملزوم
((مَ))
لازم شده، چیزی که مورد لزوم است
تصویری از ملزوم
تصویر ملزوم
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ملزومه
تصویر ملزومه
مونث ملزوم، جمع ملزومات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهزوم
تصویر مهزوم
شکست خورده، هزیمت یافته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجزوم
تصویر مجزوم
در نحو عربی، کلمه ای که حرکت حرف آخر آن ساکن باشد، قطعی، باقطعیت، قطع شده، بریده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجزوم
تصویر مجزوم
مقطوع و بریده شده، یقین کرده شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخزوم
تصویر مخزوم
بینی سوراخ کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهزوم
تصویر مهزوم
لشکر شکست داده شده و جدا کرده شده از قبیله خود، هزیمت یافته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجزوم
تصویر مجزوم
((مَ))
ساکن شده، بریده شده، یقین کرده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مخزوم
تصویر مخزوم
((مَ))
سوراخ کرده، کسی که بینی اش سوراخ شده باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مهزوم
تصویر مهزوم
((مَ))
شکست خورده، هزیمت یافته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لزوم
تصویر لزوم
بایستگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ملزم
تصویر ملزم
بایسته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از لزوم
تصویر لزوم
واجب شدن، ضرورت، لازم بودن
لزوم مالایلزم: در علوم ادبی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ملوم
تصویر ملوم
ملامت شده، سرزنش شده، نکوهیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ملزم
تصویر ملزم
کسی که کاری یا امری بر او واجب گردیده، الزام شده
فرهنگ فارسی عمید
لازم گردیدن ویرا، ولازم بودن به چیزی، پیوسته ماندن با کسی، لازم بودن به چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملوم
تصویر ملوم
ملامت کرده شده
فرهنگ لغت هوشیار
مجبور بر کردن کاری و مجبور بر اقرار و مغلوب و محکوم، ملزم شدن، مجبور نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لزوم
تصویر لزوم
((لُ))
پیوسته ماندن با کسی، لازم شدن، ضرورت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ملوم
تصویر ملوم
((مَ))
نکوهش شده، سرزنش شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ملزم
تصویر ملزم
((مُ زِ))
لازم گرداننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ملزم
تصویر ملزم
((مُ زَ))
الزام شده، کسی که انجام کاری بر او واجب گردیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ملزومات
تصویر ملزومات
پیش نیاز ها
فرهنگ واژه فارسی سره
جمع ملزومه، در فارسی: کار پردازی در تازی: باییدگان جمع ملزومه (ملزوم) یا اداره (دایره) ملزومات. کار پردازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مباشرت و ملزومات
تصویر مباشرت و ملزومات
کار پردازی
فرهنگ لغت هوشیار