- ملزوم
- چیزی که مورد لزوم است، ملتزم، لازم شده
معنی ملزوم - جستجوی لغت در جدول جو
- ملزوم
- لازم گردیده شده
- ملزوم ((مَ))
- لازم شده، چیزی که مورد لزوم است
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث ملزوم، جمع ملزومات
شکست خورده، هزیمت یافته
در نحو عربی، کلمه ای که حرکت حرف آخر آن ساکن باشد، قطعی، باقطعیت، قطع شده، بریده
مقطوع و بریده شده، یقین کرده شده
بینی سوراخ کرده
لشکر شکست داده شده و جدا کرده شده از قبیله خود، هزیمت یافته
بایستگی
بایسته
واجب شدن، ضرورت، لازم بودن
لزوم مالایلزم: در علوم ادبی
لزوم مالایلزم: در علوم ادبی
ملامت شده، سرزنش شده، نکوهیده
کسی که کاری یا امری بر او واجب گردیده، الزام شده
لازم گردیدن ویرا، ولازم بودن به چیزی، پیوسته ماندن با کسی، لازم بودن به چیزی
ملامت کرده شده
مجبور بر کردن کاری و مجبور بر اقرار و مغلوب و محکوم، ملزم شدن، مجبور نمودن
پیش نیاز ها
جمع ملزومه، در فارسی: کار پردازی در تازی: باییدگان جمع ملزومه (ملزوم) یا اداره (دایره) ملزومات. کار پردازی
کار پردازی