جدول جو
جدول جو

معنی مخزوم

مخزوم((مَ))
سوراخ کرده، کسی که بینی اش سوراخ شده باشد
تصویری از مخزوم
تصویر مخزوم
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مخزوم

مخزوم

مخزوم
سوراخ کرده. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). سوراخ کرده بینی. (ناظم الاطباء) ، مقطوع: شراک مخزوم، ای مقطوع. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

مجزوم

مجزوم
در نحو عربی، کلمه ای که حرکت حرف آخر آن ساکن باشد، قطعی، باقطعیت، قطع شده، بریده
مجزوم
فرهنگ فارسی عمید