- ملتطم
- بنگرید به متلاطم: خروشان متلاطم مواج خروشان (موج دریا)
معنی ملتطم - جستجوی لغت در جدول جو
- ملتطم ((مُ تَ طِ))
- متلاطم، مواج، خروشان (موج، دریا)
- ملتطم
- موّاج و خروشان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پایبند
لحیم شده، جوش خورده، به هم پیوسته
التیام یافته، زخمی که به هم آمده و بهبود یافته باشد
همراه، کسی که امری را بر عهده بگیرد، بر خود لازم گیرنده، بر عهده گیرنده
ملتزم رکاب: کسانی که پیاده یا سواره همراه پادشاه حرکت کنند
ملتزم رکاب: کسانی که پیاده یا سواره همراه پادشاه حرکت کنند
بر خود لازم گیرنده، بر عهده گرفته
پریشان، سینه زننده: زن
لحیم شده، چسبیده به هم پیوسته، زخمی که سر آن به هم آمده و التیام یافته
بوسه گاه، بوسیده بوسه دهنده، دهان بند نهاده، بوسنده بوسیده شده، جای بوسه. بوسه دهنده، آنکه دهان وی با نقاب یا دهان بند بسته شده
التیام یافته
ملتئم توضیح در نسخه آ از المعجم شمس قیس (قرن 8- 7 ه) کلمه بصورت فوق آمده