جای پناه و پناه گرفتن. (غیاث) (آنندراج). ملتجاء. پناهگاه: مرابرار را حضرتش مستقر مر احرار را درگهش ملتجا. امیرمعزی. خدمت تو مخلصانه کرد برهانی به دل یافت از اقبال تو هم ملتجا هم مرتجا. امیرمعزی. شاه گفت... چون بعد از گزاردن عقبات عقوبت به متکای استراحت و ملتجای این ساحت پیوستی... (مرزبان نامه چ قزوینی ص 298). و رجوع به مادۀبعد شود
جای پناه و پناه گرفتن. (غیاث) (آنندراج). ملتجاء. پناهگاه: مرابرار را حضرتش مستقر مر احرار را درگهش ملتجا. امیرمعزی. خدمت تو مخلصانه کرد برهانی به دل یافت از اقبال تو هم ملتجا هم مرتجا. امیرمعزی. شاه گفت... چون بعد از گزاردن عقبات عقوبت به متکای استراحت و ملتجای این ساحت پیوستی... (مرزبان نامه چ قزوینی ص 298). و رجوع به مادۀبعد شود
مأخوذ از تازی، ملجاء. پناهگاه و جای پناه و مأمن و جای امن و پشت و پناه و جای استراحت و آسایش. (ناظم الاطباء) : روزی است ازآن پس که در آن روز نیابند خلق از حکم عدل نه ملجا و نه منجا. ناصرخسرو. جاودان زی تو که ایمن بود از نکبت چرخ هرکه چون درگه تو مفزع و ملجا دارد. جمال الدین عبدالرزاق (دیوان چ وحید دستگردی ص 101). ملکت گرفته رهزنان برده نگین اهریمنان دین نزد این تردامنان نه جا نه ملجا داشته. خاقانی. من و ناجرمکی و دیر مخران در بقراطیانم جا و ملجا. خاقانی. بارگاه عصمهالدین روز بار خسروان را جا و ملجادیده ام. خاقانی. از مصاف بولهب فعلان نپیچانم عنان چون رکاب مصطفی شد مأمن و ملجای من. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 324). به استناد و اعتضاد شهزاده و ملجا و مهرب حضرت او نتواند. (تاریخ غازان ص 86). و رجوع به ملجاء شود. - ملجای خواقین، پشت و پناه پادشاهان. (ناظم الاطباء). - ملجای نوح، کنایه از کوه جودی است که کشتی نوح علیه السلام آنجا فرود آمد. (برهان) (آنندراج). کوه جودی. (ناظم الاطباء)
مأخوذ از تازی، مَلجَاء. پناهگاه و جای پناه و مأمن و جای امن و پشت و پناه و جای استراحت و آسایش. (ناظم الاطباء) : روزی است ازآن پس که در آن روز نیابند خلق از حکم عدل نه ملجا و نه منجا. ناصرخسرو. جاودان زی تو که ایمن بود از نکبت چرخ هرکه چون درگه تو مفزع و ملجا دارد. جمال الدین عبدالرزاق (دیوان چ وحید دستگردی ص 101). ملکت گرفته رهزنان برده نگین اهریمنان دین نزد این تردامنان نه جا نه ملجا داشته. خاقانی. من و ناجرمکی و دیر مخران در بقراطیانم جا و ملجا. خاقانی. بارگاه عصمهالدین روز بار خسروان را جا و ملجادیده ام. خاقانی. از مصاف بولهب فعلان نپیچانم عنان چون رکاب مصطفی شد مأمن و ملجای من. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 324). به استناد و اعتضاد شهزاده و ملجا و مهرب حضرت او نتواند. (تاریخ غازان ص 86). و رجوع به ملجاء شود. - ملجای خواقین، پشت و پناه پادشاهان. (ناظم الاطباء). - ملجای نوح، کنایه از کوه جودی است که کشتی نوح علیه السلام آنجا فرود آمد. (برهان) (آنندراج). کوه جودی. (ناظم الاطباء)
از ’ل ج ء’، پناه جوینده. (غیاث) (آنندراج). آنکه پناه می گیرد به سوی کسی و یا چیزی. (ناظم الاطباء). پناه برنده. پناهنده. پناه آورنده. پناه برده. زنهارخواه. مستجیر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). - ملتجی شدن،پناهنده شدن. پناه بردن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) از ’ل ج ی’، خوانندۀ خود به سوی غیر قوم خود. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). آنکه خود را به گروهی نسبت می دهد که از آنها نباشد. (ناظم الاطباء)
از ’ل ج ء’، پناه جوینده. (غیاث) (آنندراج). آنکه پناه می گیرد به سوی کسی و یا چیزی. (ناظم الاطباء). پناه برنده. پناهنده. پناه آورنده. پناه برده. زنهارخواه. مستجیر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). - ملتجی شدن،پناهنده شدن. پناه بردن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) از ’ل ج ی’، خوانندۀ خود به سوی غیر قوم خود. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). آنکه خود را به گروهی نسبت می دهد که از آنها نباشد. (ناظم الاطباء)
اپستان، پناهگاه، جای پناه، پریشان، نا گزیر، جای پناه، پناهگاه: (... افضل و اکمل جهان ملجا و مرجع ایران محب الاولیا صاحب السعید محمد بن الجوینی) (اوصاف الاشراف)، جمع ملاجی. یا ملجا (ملجای) نوح. کوه جودی که کشتی نوح در آنجا فرود آمد. مجبور، مضطر
اپستان، پناهگاه، جای پناه، پریشان، نا گزیر، جای پناه، پناهگاه: (... افضل و اکمل جهان ملجا و مرجع ایران محب الاولیا صاحب السعید محمد بن الجوینی) (اوصاف الاشراف)، جمع ملاجی. یا ملجا (ملجای) نوح. کوه جودی که کشتی نوح در آنجا فرود آمد. مجبور، مضطر