جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با التجا

التجا

التجا
پناه بردن پناه جستن پناهیدن، (التجا بسایه دیواری کردم) (گلستان)، پناه
فرهنگ لغت هوشیار

التجا

التجا
التجاء. پناه گرفتن. (منتهی الارب). پناه آوردن. (غیاث اللغات) : بسجستان رفت بر قصد خدمت سلطان و التجا بظل حمایت و عنایت او. (ترجمه تاریخ یمینی).
لغت نامه دهخدا

ارتجا

ارتجا
امید کردن امید داشتن امیدوار بودن، امیدواری امید رجا. به ارتجال به بدیهه بی درنگ مرتج در حال
فرهنگ لغت هوشیار

التقا

التقا
دیدار کردن بهم رسیدن یکدیگر را دیدن همدیدار شدن، پیوستن، یا التقاء ساکنان (ساکنین)، بر خورد دو حرف ساکن (دو صامت) بهم که در عربی روا نیست مثلا در فیلم (لام و میم) و در فارس (راء و سین) که عرب ناگزیر فیلم (بکسر لام) و فارس (بکسرراء) تلفظ کند
فرهنگ لغت هوشیار

التجاء

التجاء
پناهیدن، پناه بردن، چنگ در زدن، پناه جستن، پناه آوردن
التجاء
فرهنگ لغت هوشیار