التجا التجا التجاء. پناه گرفتن. (منتهی الارب). پناه آوردن. (غیاث اللغات) : بسجستان رفت بر قصد خدمت سلطان و التجا بظل حمایت و عنایت او. (ترجمه تاریخ یمینی). لغت نامه دهخدا
ارتجا ارتجا امید کردن امید داشتن امیدوار بودن، امیدواری امید رجا. به ارتجال به بدیهه بی درنگ مرتج در حال فرهنگ لغت هوشیار
التقا التقا دیدار کردن بهم رسیدن یکدیگر را دیدن همدیدار شدن، پیوستن، یا التقاء ساکنان (ساکنین)، بر خورد دو حرف ساکن (دو صامت) بهم که در عربی روا نیست مثلا در فیلم (لام و میم) و در فارس (راء و سین) که عرب ناگزیر فیلم (بکسر لام) و فارس (بکسرراء) تلفظ کند فرهنگ لغت هوشیار