مأخوذ از تازی، ملجاء. پناهگاه و جای پناه و مأمن و جای امن و پشت و پناه و جای استراحت و آسایش. (ناظم الاطباء) : روزی است ازآن پس که در آن روز نیابند خلق از حکم عدل نه ملجا و نه منجا. ناصرخسرو. جاودان زی تو که ایمن بود از نکبت چرخ هرکه چون درگه تو مفزع و ملجا دارد. جمال الدین عبدالرزاق (دیوان چ وحید دستگردی ص 101). ملکت گرفته رهزنان برده نگین اهریمنان دین نزد این تردامنان نه جا نه ملجا داشته. خاقانی. من و ناجرمکی و دیر مخران در بقراطیانم جا و ملجا. خاقانی. بارگاه عصمهالدین روز بار خسروان را جا و ملجادیده ام. خاقانی. از مصاف بولهب فعلان نپیچانم عنان چون رکاب مصطفی شد مأمن و ملجای من. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 324). به استناد و اعتضاد شهزاده و ملجا و مهرب حضرت او نتواند. (تاریخ غازان ص 86). و رجوع به ملجاء شود. - ملجای خواقین، پشت و پناه پادشاهان. (ناظم الاطباء). - ملجای نوح، کنایه از کوه جودی است که کشتی نوح علیه السلام آنجا فرود آمد. (برهان) (آنندراج). کوه جودی. (ناظم الاطباء)