جدا شدن زن و شوهر از یکدیگر، به وسیلۀ فسخ قید نکاح، شصت و پنجمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۱۲ آیه، نساءالصغری، نساءالقصری طلاق بائن: نوعی طلاق که رجوع در آن بدون عقد نکاح جایز نیست، مقابل طلاق رجعی طلاق خلع: طلاقی که زن به واسطۀ اکراهی که از شوهر دارد با دادن مالی یا بخشیدن مهریۀ خود از او طلاق می گیرد طلاق خلعی: طلاقی که زن به واسطۀ اکراهی که از شوهر دارد با دادن مالی یا بخشیدن مهریۀ خود از او طلاق می گیرد، طلاق خلع طلاق رجعی: طلاقی که در مدت عده رجوع شوهر به زن بدون عقد نکاح جایز است، مقابل طلاق بائن طلاق مبارات: نوعی طلاق که زن و شوهر به واسطۀ بیزاری از یکدیگر قرار بگذارند که زن قسمتی از مهریۀ خود را به مرد ببخشد و طلاق بگیرد و مرد نیز از آنچه قبلاً داده صرف نظر کند
جدا شدن زن و شوهر از یکدیگر، به وسیلۀ فسخ قید نکاح، شصت و پنجمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۱۲ آیه، نساءالصغری، نساءالقصری طَلاق بائن: نوعی طلاق که رجوع در آن بدون عقد نکاح جایز نیست، مقابلِ طلاق رجعی طَلاق خُلع: طلاقی که زن به واسطۀ اکراهی که از شوهر دارد با دادن مالی یا بخشیدن مهریۀ خود از او طلاق می گیرد طَلاق خُلعی: طلاقی که زن به واسطۀ اکراهی که از شوهر دارد با دادن مالی یا بخشیدن مهریۀ خود از او طلاق می گیرد، طلاق خلع طَلاق رجعی: طلاقی که در مدت عده رجوع شوهر به زن بدون عقد نکاح جایز است، مقابلِ طلاق بائن طَلاق مبارات: نوعی طلاق که زن و شوهر به واسطۀ بیزاری از یکدیگر قرار بگذارند که زن قسمتی از مهریۀ خود را به مرد ببخشد و طلاق بگیرد و مرد نیز از آنچه قبلاً داده صرف نظر کند
چاپلوسی کردن. تملق. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تودد و تلطف بکسی و نرم گردانیدن کلام و تذلل: و حب ﱡ تملاق و حب ﱡ هو القتل. (از اقرب الموارد)
چاپلوسی کردن. تملق. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تودد و تلطف بکسی و نرم گردانیدن کلام و تذلل: و حب ﱡ تملاق و حب ﱡ هو القتل. (از اقرب الموارد)
گرداگرد چشم از اندرون که بسرمه سیاه گردد. ج، حمالیق. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، سپیدی بیغولۀ چشم که پنهان است درون پلکها، سرخی درون پلک که وقت سرمه کشیدن برآید، جای سرمه از اندرون که ملاصق چشم است. (منتهی الارب). ج، حمالیق، حمالق: الاّبنوس جیدللدمعه و التنفط حول الحمالق. (ابن البیطار)
گرداگرد چشم از اندرون که بسرمه سیاه گردد. ج، حمالیق. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، سپیدی بیغولۀ چشم که پنهان است درون پلکها، سرخی درون پلک که وقت سرمه کشیدن برآید، جای سرمه از اندرون که ملاصق چشم است. (منتهی الارب). ج، حمالیق، حمالق: الاَّبنوس جیدللدمعه و التنفط حول الحمالق. (ابن البیطار)
درویش شدن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی) (ترجمان ترتیب عادل) (آنندراج). درویش گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تباه کردن (مال) و درویش شدن. (تاج المصادر بیهقی). و از آنست قول خداوند: و لاتقتلوا اولادکم خشیه املاق (قرآن 31/17). (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). بی چیز شدن بر اثر انفاق مال. و اصل آن از ملق به معنی نرم گردانیدن است برای اینکه فقر انسان را خوار می کند و نرم می گرداند، گویند املق الرجل ما معه، وقتی که خارج کند آنرا از دستش و نگه ندارد. (از اقرب الموارد). نرم و تابان گردیدن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج).
درویش شدن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی) (ترجمان ترتیب عادل) (آنندراج). درویش گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تباه کردن (مال) و درویش شدن. (تاج المصادر بیهقی). و از آنست قول خداوند: و لاتقتلوا اولادکم خشیه املاق (قرآن 31/17). (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). بی چیز شدن بر اثر انفاق مال. و اصل آن از مَلَق به معنی نرم گردانیدن است برای اینکه فقر انسان را خوار می کند و نرم می گرداند، گویند املق الرجل ما معه، وقتی که خارج کند آنرا از دستش و نگه ندارد. (از اقرب الموارد). نرم و تابان گردیدن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج).
پارسی است تلاغ گوشت افزون میان شلفینه (فرج زن)، دیدار کردن فراهم رسیدن بهم رسیدن هم را دیدن، دیدار. یا یوم تلاقی (یوم التلاقی)، روز قیامت. صحبت و مجلس و انجمن و ملاقات
پارسی است تلاغ گوشت افزون میان شلفینه (فرج زن)، دیدار کردن فراهم رسیدن بهم رسیدن هم را دیدن، دیدار. یا یوم تلاقی (یوم التلاقی)، روز قیامت. صحبت و مجلس و انجمن و ملاقات
آفریننده بهره از نیکی نرم هموار کرکمبویه (عطر زعفران) آفریننده آفریدگار، خدای تعالی که آفریننده جهان و جهانیانست. آفریننده، آفریدگار، یکی از نامهای خدایتعالی
آفریننده بهره از نیکی نرم هموار کرکمبویه (عطر زعفران) آفریننده آفریدگار، خدای تعالی که آفریننده جهان و جهانیانست. آفریننده، آفریدگار، یکی از نامهای خدایتعالی
هیلیش هلش، گشادگی، یلگی، روانی، آزاد گی، سر خوشی جدا شدن زن از مرد رها شدن زن از قید نکاح (طبق شرایط مقرر در دین)، جدایی زن از مرد. یا سه طلاق. طلاق دادن مرد زن خود را سه بار. درین صورت رجوع جایز نیست مگر پس از ازدواج زن با محلل. یا طلاق بائن (باین)، طلاقی که از برای مطلق رجوع از آن در ایام عده ابتدا موجود نیست. طلاق زوجه ای که زوج با او نزدیکی نکرده و طلاق زوجه ای یائسه و صغیره از جمله طلاقهای بائن به شمار می روند از این طلاق رجوع بدون نکاح جایز نیست. یا طلاق بدعت. طلاق حائض غیر آبستن یا نفساء است با حضور زوج یا مسترابه به بیش از سه ماه و سه طلاق مرسلا (پشت سر هم) به طوری که در شرایط طلاق مقرر است. یا طلاق خلع. طلاقی است که زن به واسطه اکراهی که از زوج دارد با دادن مال یا بخشیدن کابین می گیرد. یا طلاق رجعی. طلاقی است که بعد آن در میان مدت عده رجوع کردن زن بدون طلاق نکاح جایز است و آن یک بار یا دو بار لفظ طلاق گفتن است بخلاف طلاق بائن. یا طلاق سنت (سنی) طلاقی که به واسطه رعایت شرایط جایز است مقابل طلاق بدعی. رها شدن زن از قید نکاح، فسخ نمودن عقد نکاح، بیزاری رها کردن
هیلیش هلش، گشادگی، یلگی، روانی، آزاد گی، سر خوشی جدا شدن زن از مرد رها شدن زن از قید نکاح (طبق شرایط مقرر در دین)، جدایی زن از مرد. یا سه طلاق. طلاق دادن مرد زن خود را سه بار. درین صورت رجوع جایز نیست مگر پس از ازدواج زن با محلل. یا طلاق بائن (باین)، طلاقی که از برای مطلق رجوع از آن در ایام عده ابتدا موجود نیست. طلاق زوجه ای که زوج با او نزدیکی نکرده و طلاق زوجه ای یائسه و صغیره از جمله طلاقهای بائن به شمار می روند از این طلاق رجوع بدون نکاح جایز نیست. یا طلاق بدعت. طلاق حائض غیر آبستن یا نفساء است با حضور زوج یا مسترابه به بیش از سه ماه و سه طلاق مرسلا (پشت سر هم) به طوری که در شرایط طلاق مقرر است. یا طلاق خلع. طلاقی است که زن به واسطه اکراهی که از زوج دارد با دادن مال یا بخشیدن کابین می گیرد. یا طلاق رجعی. طلاقی است که بعد آن در میان مدت عده رجوع کردن زن بدون طلاق نکاح جایز است و آن یک بار یا دو بار لفظ طلاق گفتن است بخلاف طلاق بائن. یا طلاق سنت (سنی) طلاقی که به واسطه رعایت شرایط جایز است مقابل طلاق بدعی. رها شدن زن از قید نکاح، فسخ نمودن عقد نکاح، بیزاری رها کردن