- مقرون
- نزدیک، پیوسته، همراه
معنی مقرون - جستجوی لغت در جدول جو
- مقرون
- بسته شده، متصل بهم
- مقرون ((مَ))
- پیوسته، نزدیک به هم، نزدیک شده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مقرونه در فارسی مونث مقرون زی یاز مونث مقرون مقابل مفروقه: (سبب تقدیم دایره هزج بردایره سریع آنست که اوتاد هزج و اخوات آن مقرونه است) (المعجم. مدچا. 52: 1)
وامدار، بدهکار
بریده شده، وام دار، بدهکار
میگو، جانوری آبی با چنگال و پاهای بلند به اندازۀ ملخ که بعضی از انواع آن مصرف خوراکی دارد، ملخ دریایی، اربیان، روبیان
ملخ دریایی
یکی از گونه های مریم نخودی است
بد نام شده چفته بسته، باریک اندام: مرد
سرور مهتر، کوفته کوفته شده کوفته، مهتر قوم، شتر گزیده
مدیون، قرض دار و وامدار
خنک و سرما زده
خواندنی قرائت شده خوانده شده: (و باید که شعر او بدان درجه رسیده باشد که در صحیفه روزگار مسطور باشد و برالسنه احرار مقروء... و تا مسطور و مقروء نباشد این معنی بحاصل نیاید) (چهارمقاله. 47)
کوفته شده
سده ها
قرائت شده، خوانده شده
قرن ها، پاره ای از زمان ها، بالای کوه ها، جمع واژۀ قرن
جمع قرن
خوانده شده و خوانا و قابل خواندن
توانائی و قوت دهنده و یاریگر
نزدیک کردن بهم پیوستن
نزدیک شدن پیوستن
Affordability
Affordable, Economical
acessibilidade
acessível, econômico
Erschwinglichkeit
erschwinglich, sparsam