- مقرمط
- در خوشنویسی، نوشتۀ باریک و ریز و نزدیک به هم
معنی مقرمط - جستجوی لغت در جدول جو
- مقرمط
- کوته گام، ریز نویس گام کوتاه، ریز نوشته قدم کوتاه بردا شته، در هم و باریک و نزدیک هم نوشته: (و منشور برسه دسته کاغذ بخط من مقرمط نبشته شد) (بیهقی. فض. 148)، نوعی خط که در آن کلمات ریز و باریک و نزدیک بهم نویسند. کسی که قدم کوتاه بردارد، آنکه مقرمط نویسد
- مقرمط ((مُ قَ مَ))
- تنگ و باریک نوشته شده، نوعی خط که در آن کلمات ریز و باریک و نزدیک هم نویسند
- مقرمط ((مُ قَ مِ))
- کسی که قدم کوتاه بر دارد، آنکه مقرمط نویسد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پارچۀ رنگین منقّش که بر روی فرش یا بستر می کشیده اند، بسترآهنگ، روفرشی
پارچه منقشی که بر روی فرش یا بستر کشند، روفرشی، بستر آهنگ: (... مقرمه ای داشت مذهب سخت نیکو بر روی نهالی افگنده) (سیاست نامه. چا. اقبال 102)
گوشواره وار قرط (زینتی که در بینی آویزند) بسته: (و اسماع جهان را بجواهر محامد و مفاخرش مقرط ومشنف (داراد)،) (مرزبان نامه. تهران. 1317 ص 11)
گوشواره دار